زیبا ترین صبح

زیبا ترین صبح❤
طلوع نخستین چشمهایم بود، در تحدب روشن چشمهایت
وقتی به جای بوسه خورشید، با بوسه تو از خواب برخاستم
وقتی بجای زنگ ساعت ، صدای تو می آمد
و من همیشه تشنه ی شنیدنم
لالایی "دوست دارمت" میل خواب را در من بیدار می کند
زیباترین صبح ؛ خورشید روی تو
بر سرزمین بسترم تابید
و برفهایی را آب کرد که 20 سال پیاپی در من باریده بود...

...
شاعر فاطمه براتیان
دیدگاه ها (۱)

خدای من نه دور کعبه است...نه در کلیسا...نه در معبد...خدای من...

❤ ❤ ❤ ❤

وقتی که بی قرار و دلتنگم.. تنها جایی که آرومم میکنه، همینجاس...

یک شب هم باید با هم بیدار بمانیم تا خود صبح . هی چشمهای تو پ...

دستم خواب رفته بود، دست راستم که گذاشته بودم زیر سرت و خوابت...

Dark Blood p۷

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط