چه فکری کرده ای با خود که از این قصه خوشحالم

چه فکری کرده ای با خود، که از این قصه ...خوشحالم ...!؟


از این دوری اجباری، در این شبها نمی نالم ...؟!


غرورم را نمی گویم شکستی با چه برخوردی


که بودم میوه ای شیرین و حالا میوه ای کالم ..!


تعجب هم نکردم از تو با نامهربانی هات


که آگاهم از این سایه، به روی بخت و اقبالم ...


ولی ناراحتم از این ...از اینکه بعد مدتها


نپرسیدی کجا هستم ...نپرسیدی تو از حالم ...!


که خوبم یا که بیمارم، نمردم،زنده ام آیا ...


نه میپرسی، نه میخواهی ...بدانی حال و احوالم


تو تنها دلخوشی بودی برای لحظه های من


هنوزم دلخوشی هستی، نشستی در ته فالم ...


چه باید کرد با این غم ...که میدانم چرا رفتی


نمیدانی تو انگاری، که زنجیرست بر بالم!


اگر مشتاق آغوشی ...منم مشتاق دیدارم


تفاوت بند آزادی ....
من از این غصه می نالم ...
دیدگاه ها (۴)

در " نقاشی هایم " تنهاییم را پنهان می کنم...در " نوشته هایم ...

این چیست که چون دلهره افتاده به جانمحال همه خوب است- من اما ...

پیچیده تر از بند نگاهت تله ای نیستبگذار که صید تو شوم،مسئله ...

می جویمت ، به نام و نشانی که نیستی!دیرآشنای من ، تو همانی ک...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط