『𝕃𝕠𝕧𝕖 𝕞𝕖 』
『𝕃𝕠𝕧𝕖 𝕞𝕖 』
Part 8
قلبم داشت تند می زد من هنوز داشتم به جای قدم هایش نگاه می کردم که یکدفعه یوری از پشت بوته ها آمد بیرون و آمد بغلم کردن
یوری : واایایایایینسمسکیکب ترانه که مغز کوچولوی بترکه همین الان پارک آنا منشی شرکت ........ ( حالا هر چی خودتون می خوایم بگید ) با پسر رعیس شرکت ........ کیم تهیونگ حرف زد و با هم دوست شدن میمبنبزنبنبممببممبمیمی
انا : خیلی دیوانه ای
یوری : می دونن ( خنده )
سه یونگ : بدویید بیاید الان رییس دعوامون می کنه
رفتیم پایین
آقای کیم : آنا لطفاً بیا دفتر من
آنا : بله با من کار داشتید
آقای کیم : آره آنا ۲ تا خبر دارم ۱ تو از این به بعد برای می تونی منشی باشی البته حقوقتم بیشتر میشه ۲ من الان باید برم یک جایی تا فردا بر نمی گردم لطفاً کارای منم انجام بده
آنا : چ..چشم
برام کار ها رو توضیح داد ولی چقدر کار های انجام می داد زیاد و سخته ....
(۷ ساعت بعد ساعت ۱۲ شب )
اخیییییئیی بلاخره کارام تموم شد ولی هنوز پسر آقای کیم داخل اتاق باباشه
رفتم در زدم
تهیونگ : بیا تو
آنا : ببخشید جناب کیم ......
تهیونگ : بهم بگو تهیونگ فکر کنم گفته بودم خوشم نمیآید کسی باهام رسمی حرف بزنه
آنا :ممنون و ببخشید ... ا من کارام تموم شد می توانم برم
تهیونگ : البته
( تهیونگ ویو )
برو
خ
م
ا
ر
ی
حمایت .......🖤؟
Part 8
قلبم داشت تند می زد من هنوز داشتم به جای قدم هایش نگاه می کردم که یکدفعه یوری از پشت بوته ها آمد بیرون و آمد بغلم کردن
یوری : واایایایایینسمسکیکب ترانه که مغز کوچولوی بترکه همین الان پارک آنا منشی شرکت ........ ( حالا هر چی خودتون می خوایم بگید ) با پسر رعیس شرکت ........ کیم تهیونگ حرف زد و با هم دوست شدن میمبنبزنبنبممببممبمیمی
انا : خیلی دیوانه ای
یوری : می دونن ( خنده )
سه یونگ : بدویید بیاید الان رییس دعوامون می کنه
رفتیم پایین
آقای کیم : آنا لطفاً بیا دفتر من
آنا : بله با من کار داشتید
آقای کیم : آره آنا ۲ تا خبر دارم ۱ تو از این به بعد برای می تونی منشی باشی البته حقوقتم بیشتر میشه ۲ من الان باید برم یک جایی تا فردا بر نمی گردم لطفاً کارای منم انجام بده
آنا : چ..چشم
برام کار ها رو توضیح داد ولی چقدر کار های انجام می داد زیاد و سخته ....
(۷ ساعت بعد ساعت ۱۲ شب )
اخیییییئیی بلاخره کارام تموم شد ولی هنوز پسر آقای کیم داخل اتاق باباشه
رفتم در زدم
تهیونگ : بیا تو
آنا : ببخشید جناب کیم ......
تهیونگ : بهم بگو تهیونگ فکر کنم گفته بودم خوشم نمیآید کسی باهام رسمی حرف بزنه
آنا :ممنون و ببخشید ... ا من کارام تموم شد می توانم برم
تهیونگ : البته
( تهیونگ ویو )
برو
خ
م
ا
ر
ی
حمایت .......🖤؟
۵.۶k
۱۲ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.