ات انتظار داری بمونم
ات انتظار داری بمونم
ته نخیر خانوم انگار نمیدونی اون روی ی مافیا چیه
ات م م م نن
ته خفه و برو تو اتاقت سریع
ات برگشت سمت ته
ات ته تو واقعی نیستی (با بغز گفت)
ته فقطط برو و تا شب هم از اتاق نمیای بیرون واسه شب هم لباسی که انتخاب کردیم رو میفرستم بالا برات ارایش گرا هم میان از این به بعدم تو هفت تا ارباب داری که دوتاشون رو که میدونی پیشت میخوابن
ات با تمام حرف های که بهم زد یاد اون موقع که من رو از دست اون دوتا نجات میداد نیوفتادم شب های که تو بقلش احساس امنیت نیکردم روزایی که تو بغلش پا میشدم اما همش تموم تموم گریم گرفت و خیلی اروم با گریه هام رفتم بالا
ات باش تهیونگ هرچی تو بگی یجورایی میشه گفت از امروز بردتونم نه اره دیگه هستم راحت باش اینم بگو بگو
ته گفتمممم گمششششووو بالااااااااا(با اربده و یکی اورد تو گوشش ات که ات پرت شد و کمرش خورد به دیوار)
ات فقط فقط میخواستم از اینجا فرار کنم میخواستم برم از اینجا فرار میکنم با صورتی کع یک طرفش قرمز شده بود و لبم پاره شده بود و خون میومد رفتم بالا
ته ات رفت بالا رفتم نشستم پیش پسرا
جیمین فعلا همین تصورش از ما کافیه ولی براش حبران میکنیم
کوک برای چی باید اینحوری باهاش رفتار کنیم
شوگا کل باند های مافیا میدونن نقطه ضعف ما خواهر یکی از اعضاست و این رفتار برای امنیت بیشترشه چون اکه باهاش مثل قبل باشیم و چون فحمیده ما مافیاییم احتمال فرار مردنش بیشتره چون قطعا با خودش میگه اینا مه به من اعتماد دارن ولی الان میدونه حق بیرون رفتن ندارع
کوک نفحمیدم ولی قانع شدم
ته حالم بده خیلی کارم بد بود نباید اون کار رو میکردم الان از من متنفر میشه😭
پرش زمانی به شب موقع رفتن به مهمونی
پسرا همه اماده پایین منتظره ات بودن که ات با ی لباس زیبا و موهای باز و بلند و صورتی حذاب اومد پایین
ات هیچی نمیگفت به پایین خیره شده بود
ته مدومتون این لباس رو انتخاب کرده!؟
کوک نمیدونستم انقدر بازه
جیمین راهی نیست وقت نداریم بریم
ته بریم ولی خانم حواست باشه از کناره ما تکون نمیخپری فحمیدی
ات بله ارباب(و سرش رو با یک پوز خند اورد بالا و تو چشم های ته نگاه کرد میدونست که ته اینجوری اذیت میشه
پسرا با تعجب به ات خیره شدن
ات بنظرتون دیر نشد ارباب(رو به نامحون گفت)
نامجون ب ب بریم
و سوار ون شدن همه
ته نخیر خانوم انگار نمیدونی اون روی ی مافیا چیه
ات م م م نن
ته خفه و برو تو اتاقت سریع
ات برگشت سمت ته
ات ته تو واقعی نیستی (با بغز گفت)
ته فقطط برو و تا شب هم از اتاق نمیای بیرون واسه شب هم لباسی که انتخاب کردیم رو میفرستم بالا برات ارایش گرا هم میان از این به بعدم تو هفت تا ارباب داری که دوتاشون رو که میدونی پیشت میخوابن
ات با تمام حرف های که بهم زد یاد اون موقع که من رو از دست اون دوتا نجات میداد نیوفتادم شب های که تو بقلش احساس امنیت نیکردم روزایی که تو بغلش پا میشدم اما همش تموم تموم گریم گرفت و خیلی اروم با گریه هام رفتم بالا
ات باش تهیونگ هرچی تو بگی یجورایی میشه گفت از امروز بردتونم نه اره دیگه هستم راحت باش اینم بگو بگو
ته گفتمممم گمششششووو بالااااااااا(با اربده و یکی اورد تو گوشش ات که ات پرت شد و کمرش خورد به دیوار)
ات فقط فقط میخواستم از اینجا فرار کنم میخواستم برم از اینجا فرار میکنم با صورتی کع یک طرفش قرمز شده بود و لبم پاره شده بود و خون میومد رفتم بالا
ته ات رفت بالا رفتم نشستم پیش پسرا
جیمین فعلا همین تصورش از ما کافیه ولی براش حبران میکنیم
کوک برای چی باید اینحوری باهاش رفتار کنیم
شوگا کل باند های مافیا میدونن نقطه ضعف ما خواهر یکی از اعضاست و این رفتار برای امنیت بیشترشه چون اکه باهاش مثل قبل باشیم و چون فحمیده ما مافیاییم احتمال فرار مردنش بیشتره چون قطعا با خودش میگه اینا مه به من اعتماد دارن ولی الان میدونه حق بیرون رفتن ندارع
کوک نفحمیدم ولی قانع شدم
ته حالم بده خیلی کارم بد بود نباید اون کار رو میکردم الان از من متنفر میشه😭
پرش زمانی به شب موقع رفتن به مهمونی
پسرا همه اماده پایین منتظره ات بودن که ات با ی لباس زیبا و موهای باز و بلند و صورتی حذاب اومد پایین
ات هیچی نمیگفت به پایین خیره شده بود
ته مدومتون این لباس رو انتخاب کرده!؟
کوک نمیدونستم انقدر بازه
جیمین راهی نیست وقت نداریم بریم
ته بریم ولی خانم حواست باشه از کناره ما تکون نمیخپری فحمیدی
ات بله ارباب(و سرش رو با یک پوز خند اورد بالا و تو چشم های ته نگاه کرد میدونست که ته اینجوری اذیت میشه
پسرا با تعجب به ات خیره شدن
ات بنظرتون دیر نشد ارباب(رو به نامحون گفت)
نامجون ب ب بریم
و سوار ون شدن همه
۴.۳k
۲۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.