ادامه

ادامه ...

چه ربطي به ما داره؟ دنبال روزنامه روزهای بعدش گشتم تا ببینم باز چيزي از اين واقعه نوشته یا نه. باید سرنوشت قاضی و سه همراهش مشخص بشه.. اما هيچي هيچي درباره این واقعه ننوشته بود.. يعني چي؟
یه روزنامه تو صفحه اولش از یه تصادف مینویسه و بعداً
هیچ پیگیری نمیکنه و هیچی ازشون نمینویسه؟
یه جاییش میلنگه نفسم رو خیلی اشفته بیرون دادم که صدای باز شدن در
خونه اومد.جيمین گرفته به در بسته اتاقم خیره شدم.
صداي پاش اینوري اومد و پشت در جدي و عصبي ساعت دیگه میخوام تو اتاقم باشي.. چشمامو بستم و دست به صورتم کشیدم.
هه دقيقا عين روزاي اول.. غريبه و بي احساس.. يه رابطه براي خلق بچه اش..گفت...


بد جایی تموم شد ولی حالم به حدی بده که نمیتوانید تصور کنید
شما حمایت کنید اوکی .. منتظرم 💔💔💔💔💔💔🥀🥀🥀🥀
دیدگاه ها (۱۶۲)

های خفنامن که نشستم این آهنگ رو گوش میکنم با یک ریتم گنگ شما...

( زخم کهنه )پارت ۷۲ کل پنج روز رو مثل دخترایی که نزدیک پریود...

ظهور ازدواج )( فصل سوم ) پارت ۴۳۲ روزنامه مامان رو در آوردم....

ادامه.... داغون گفتم الا : میخوام قدم بزنم.و بی توجه بهش به ...

ظهور ازدواج )( پارت ۳۸۹فصل ۳ )و صداي تقلاهاي ريز و گاهي نفس...

ظهور ازدواج )( پارت۳۹۸ فصل ۳ )فرد : اره..انقدر به الا و جیم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط