هزار سال هم بگذرد

هزار سال هم بگذرد
نگاهت،
غافلگیرم می کند
تو در هر لحظه
هزار اتفاقی

پاداش تمام صبوری هایم
تویی که گاهی فاصله این بوسه
تا آن دیدارت،
آنقدر زیاد است
که من باز هم دست و پایم را گم کنم
و خیال کنم که اولین بار است
و این تمام زیبایی عشق است

بودنت برای من،
معجزه نیست
اما این که گاهی
به موازات خواستنم،
آغوش می گشایی
و حضور من در حافظه ی عاشقانه ات؛
جان می گیرد
اعجاز واپسین است.

همیشه یک گام فاصله
یا هاله ای از غرور و ابهام؛
یا حتی دیوارهایی که برداشتنی نیست
کاری می کند
که تو در هر لحظه
هزار اتفاق باشی

مگر می شود
تو را دید
و به معجزه، ایمان نداشت!؟

#نیلوفر_لاری پور
دیدگاه ها (۱)

یاد تو حس قشنگی ست که در دل دارم تو چه باشی چه نباشی نگهش می...

ﻧﻔﺴﺶ ﻣﺜﻞ ﻧﻔﺴﻬﺎﯼ ﮐﻮﭼﮏ ﺩﻝ ﻣﻦ ﻣﯽﮔﯿﺮﺩ ؟ﯾﺎ ﺑﻪ ﯾﮏ ﺧﻨﺪﻩ ﯼ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﭘﺮ ...

بی تو ، مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتمهمه تن چشم شدم خیره به...

آمد و قلب مرا دزدید و رفتبی قراری های من را دید و رفتاو گمان...

پارت چهاردهم!

فاصله ای برای زنده ماندن جیمین روی زانوهایش جلوی من ماند، مث...

دستم خواب رفته بود، دست راستم که گذاشته بودم زیر سرت و خوابت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط