پارت ۲۰
پارت ۲۰
#ددی_خشن
مینهو پس من میرم اتاق ات ت برو اتاق کوک
جیمین : باشه
ویو مینهو
من و جیمین داشتیم میرفتم بالا ک ات و کوک
رو دیدم ک درحال بوسیدن بودن
جیمین: عهم عهم...
ویو ات
فهمیدم ک مینهو و جیمین دارن نارو نگاه میکنن و کوک هنوز متوجه نشد ک با دستم کوبیدم پشت کمرش
ویو کوک
دیدم ات داره با دستش میزنه ب کمرم ک گفتم
کوک: وا ات چرا اینجوری میکنی چرا نمیزاری ببوسمت
ویو ات
چشمامو رو ب جیمین و مینهو کردم ک کوک متوجه بشه
ویو کوک
سمتی ک ات داشت نگاه میکرد نگاه کردم ک دیدم جیمین و مینهو دارن مارو نگاه میکنن
کوک: عه شما از کی اینجایین
جیمین: از اولش
کوک: خب ک چی من اجازه ندارم ات رو ببوسم (ی ابروشو بلا گرفت)
جیمین: چرا داری ولی نمیدونی ک الان وقتش نیست باید بریم عمارت جهیوپ
کوک : میدونم ولی.
ات: ولش کنید دیگه بریم دیر شد
مینهو: راست میگه دیگه بریم
ویو ات
هر چهار تا مون از عمارت بیرون شدیم و رفتیم سوار ماشین شدیم
من و کوک ت ماشین کوک و مینهو هم ک ت ماشین جیمین و راه افتادیم
بعد ی ربع
ویو ات
رسیدیم و بادیگارد ها در عمارتو باز کردن و رفتیم ت خیلی شلوغ بود
از ماشین پیاده شدیم و رفتیم ت
کوک نزدیکم شد و دستشو گذاشت دور کمرم
ات: چیکار میکنی کوک
کوک : هیچی فقط میخوام بدونن ک ت مال منی
ویو ات
رفتیم دور ی میز نشستیم و جیمین و مینهو هم اومدن پیش ما نشستن
ک ی دفع ی مرد اومد پیشمون
جهیوپ : خشومدین
کوک: عه جهیوپ تویی وای پسر خیلی وقت بود ندیدمت
جهیوپ: منم
جیمین هم مثل کوک
جهیوپ:کوک نمی خوای معرفی کنی
کوک : چرا ک نه این دوست دخترم ات
ات: سلام خوشبختم
جهیوپ: واو چقدر ت زیبایی
ات : ممنون
کوک : خب دیگه ولش کنین بشینین
جهیوپ: من برم باز میام
کوک : اوکی
ویو ات
نشسته بودیم ک گارسنگ غذا آورد
بعد ی ربع
غذا هامونو خوردیم ک صدای آهنگ اومد و همه داشتند می رقصیدن
کوک: ات بریم برقصیم
ات: آره بریم
ویو کوک
دست ات رو گرفتم و رفتیم رقصیدیم دستمو گذاشتم دور کمر ات و اونو ب خودم نزدیک کردم
کوک : بیب میدونستی چقدر دوست دارم
ات: منم دوست دارم ددی
وقتی اهنگ تموم شد همه ب منو کوک دست زدن من خیلی خجالت کشیده بودم
و با کوک رفتیم نشستیم
.........
#ددی_خشن
مینهو پس من میرم اتاق ات ت برو اتاق کوک
جیمین : باشه
ویو مینهو
من و جیمین داشتیم میرفتم بالا ک ات و کوک
رو دیدم ک درحال بوسیدن بودن
جیمین: عهم عهم...
ویو ات
فهمیدم ک مینهو و جیمین دارن نارو نگاه میکنن و کوک هنوز متوجه نشد ک با دستم کوبیدم پشت کمرش
ویو کوک
دیدم ات داره با دستش میزنه ب کمرم ک گفتم
کوک: وا ات چرا اینجوری میکنی چرا نمیزاری ببوسمت
ویو ات
چشمامو رو ب جیمین و مینهو کردم ک کوک متوجه بشه
ویو کوک
سمتی ک ات داشت نگاه میکرد نگاه کردم ک دیدم جیمین و مینهو دارن مارو نگاه میکنن
کوک: عه شما از کی اینجایین
جیمین: از اولش
کوک: خب ک چی من اجازه ندارم ات رو ببوسم (ی ابروشو بلا گرفت)
جیمین: چرا داری ولی نمیدونی ک الان وقتش نیست باید بریم عمارت جهیوپ
کوک : میدونم ولی.
ات: ولش کنید دیگه بریم دیر شد
مینهو: راست میگه دیگه بریم
ویو ات
هر چهار تا مون از عمارت بیرون شدیم و رفتیم سوار ماشین شدیم
من و کوک ت ماشین کوک و مینهو هم ک ت ماشین جیمین و راه افتادیم
بعد ی ربع
ویو ات
رسیدیم و بادیگارد ها در عمارتو باز کردن و رفتیم ت خیلی شلوغ بود
از ماشین پیاده شدیم و رفتیم ت
کوک نزدیکم شد و دستشو گذاشت دور کمرم
ات: چیکار میکنی کوک
کوک : هیچی فقط میخوام بدونن ک ت مال منی
ویو ات
رفتیم دور ی میز نشستیم و جیمین و مینهو هم اومدن پیش ما نشستن
ک ی دفع ی مرد اومد پیشمون
جهیوپ : خشومدین
کوک: عه جهیوپ تویی وای پسر خیلی وقت بود ندیدمت
جهیوپ: منم
جیمین هم مثل کوک
جهیوپ:کوک نمی خوای معرفی کنی
کوک : چرا ک نه این دوست دخترم ات
ات: سلام خوشبختم
جهیوپ: واو چقدر ت زیبایی
ات : ممنون
کوک : خب دیگه ولش کنین بشینین
جهیوپ: من برم باز میام
کوک : اوکی
ویو ات
نشسته بودیم ک گارسنگ غذا آورد
بعد ی ربع
غذا هامونو خوردیم ک صدای آهنگ اومد و همه داشتند می رقصیدن
کوک: ات بریم برقصیم
ات: آره بریم
ویو کوک
دست ات رو گرفتم و رفتیم رقصیدیم دستمو گذاشتم دور کمر ات و اونو ب خودم نزدیک کردم
کوک : بیب میدونستی چقدر دوست دارم
ات: منم دوست دارم ددی
وقتی اهنگ تموم شد همه ب منو کوک دست زدن من خیلی خجالت کشیده بودم
و با کوک رفتیم نشستیم
.........
۴۱.۰k
۲۲ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.