تمام فکرهایم را کرده ام
تمامِ فکرهایم را کرده ام
بهترین راه همین است
که یک شب زلزلهای بیاید
قاره ی من را به قاره ی تو نزدیک کند
همان شب من تنها جاده ی مانده تا رسیدن را بدوم
و بدوم
و بدوم
صبح تو را کنارِ خانه جنگلی کوچکی ببینم
که بیقرارِ آمدنِ من ایستاده ای
با سرِ انگشتان مردانه ات موهایِ قهوه ایم را پشتِ گوشم بزنی
و با مهربانی بپرسی
صبحانه نانِ محلی میخوری با پنیر و گردوی تازه؟؟
بهترین راه همین است
که یک شب زلزلهای بیاید
قاره ی من را به قاره ی تو نزدیک کند
همان شب من تنها جاده ی مانده تا رسیدن را بدوم
و بدوم
و بدوم
صبح تو را کنارِ خانه جنگلی کوچکی ببینم
که بیقرارِ آمدنِ من ایستاده ای
با سرِ انگشتان مردانه ات موهایِ قهوه ایم را پشتِ گوشم بزنی
و با مهربانی بپرسی
صبحانه نانِ محلی میخوری با پنیر و گردوی تازه؟؟
- ۴۸۲
- ۲۶ آذر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط