تمام فکرهایم را کرده ام

تمامِ فکر‌هایم را کرده ام
بهترین راه همین است
که یک شب زلزله‌ای بیاید
قاره ی من را به قاره ی تو نزدیک کند
همان شب من تنها جاده‌ ی مانده تا رسیدن را بدوم
و بدوم
و بدوم
صبح تو را کنارِ خانه جنگلی‌ کوچکی ببینم
که بی‌قرارِ آمدنِ من ایستاده ای
با سرِ انگشتان مردانه ات موهایِ قهوه ایم را پشتِ گوشم بزنی‌
و با مهربانی بپرسی‌
صبحانه نانِ محلی می‌خوری با پنیر و گردوی تازه؟؟
دیدگاه ها (۱)

ساکتم ...ساکت!!!اما پرم  از حرفهای تلخ ...پر از رمز و راز .....

قـــــطـره هـــای کــــوچـک آباقـــــیـانــــوس بــــزرگ را ...

نِشـــــَســتـہ اَم ... تنهـــ ـــاے تنهـــــــا ... نَـہ کَ...

رفتـن کسـی کـه لایـق نیسـتنـعمـت اسـت نـه فـاجـعه

صحنه پارت دهم

#غمنامه‌ای‌برای‌طُ...گاهی شعر میخوانم ولی چه سود در خاطرم نم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط