(تنفری که تبدیل به عشق شد) 𝒑𝒂𝒓𝒕 : ۲۶
(تنفری که تبدیل به عشق شد) 𝒑𝒂𝒓𝒕 : ۲۶
جیمین : ا/تتتت این کیه
دوست پسر داری
اگه به مامان نگفتم
ا/ت : توفقط بگو تا جرت بدم
*هوسوک تمام مدت نشسته داره نگاه میکنه و اروم اروم میخنده
جیمین : .....
ا/ت : خب توصیح بدید ببینم
میونگ : خب ا/ت من جیمین رو خیلی دوسش دارم
ا/ت : اوفف از دست شما اوکی دیگه شده من چیکار کنم وقتی قبلش نمیاین به من بگین
جیمین : خب ا/ت خانم حالا نوبت شماس ایشون کی باشن
ا/ت : ایشون ...
هوسوک : سلام ... من هوسوک هستم
جانگ هوسوک
آقای پارک جیمین
جبمین : عااااا....هوسوک خودتی بابا ایول چقدر تغییر کردی(بچه ها جیمین نمیدونه قضیه هوسوک چیه و قرارم نیست بفهمه)
خب بیا بریم بیرون باهم حرف بزنیم
*وقتی دارن میرن بیرو باهم صحبت کنن جیمین برمیگرده
روبه ا/ت و میگه
...... اوکیه
ا/ت : (رو به جیمین) جلبک دریایی
......
اوففف خب میونگ بهتری
میونگ : آره یه کم سرم پاره شد یه چند تا بخیه زدن الان بهترم
........
.....
ا/ت قضیه این هوسوک چیه
واقعا میخوای باهاش باشی
خودت میدونی که اون با همه دخترا حداقل یه بار بوده
....
دلیل نمیشه چون عشق بچگیت بوده بهش اعتماد کنی
ا/ت : اما اون آدم خوبیه من خودم بعدن همه چیو برات تعریف میکنم
میونگ : مواظب خودت باش ا/تم
نمیخوام ضربه ببینی
مثل ۹ سال پیش
ا/ت : حواسم هست میونگ ....
تو فعلن رو خوب شدنت تمرکز کن هوم؟
میونگ : اوهوم
*جیمین و هوسوک با خنده روی لب و ابمیوه اومدن تو
جیمین : خب ا/ت اگه قراره این دوست پسرت باشه مشکلی نداره باهم باشین
ا/ت : برو باباااا حالا انگار مثلن میگفتی نهه من گفته بودم چشم
بعدشم هنوز به دوست پسر دوست دختر نرسیده
شما زود پا پیش گذاشتی برای میونگم
جیمین : وایی ا/ت چرا کارای مادر زنا رو در میاری
مثلن تو خار شوهرشیا
ا/ت : ...
هوسوک : ا/ت اینو بخور بعد بریم دیگه
به حرحال یه کم تنها باشن
ا/ت : باشه ممنون
...........
.......
خب میونگ من دیگه میرم مواظب خودت باش
خدافز جیمین
میونگ : خدافز
....
........
لایک : ۳۰
کامنت : ۴۵
جیمین : ا/تتتت این کیه
دوست پسر داری
اگه به مامان نگفتم
ا/ت : توفقط بگو تا جرت بدم
*هوسوک تمام مدت نشسته داره نگاه میکنه و اروم اروم میخنده
جیمین : .....
ا/ت : خب توصیح بدید ببینم
میونگ : خب ا/ت من جیمین رو خیلی دوسش دارم
ا/ت : اوفف از دست شما اوکی دیگه شده من چیکار کنم وقتی قبلش نمیاین به من بگین
جیمین : خب ا/ت خانم حالا نوبت شماس ایشون کی باشن
ا/ت : ایشون ...
هوسوک : سلام ... من هوسوک هستم
جانگ هوسوک
آقای پارک جیمین
جبمین : عااااا....هوسوک خودتی بابا ایول چقدر تغییر کردی(بچه ها جیمین نمیدونه قضیه هوسوک چیه و قرارم نیست بفهمه)
خب بیا بریم بیرون باهم حرف بزنیم
*وقتی دارن میرن بیرو باهم صحبت کنن جیمین برمیگرده
روبه ا/ت و میگه
...... اوکیه
ا/ت : (رو به جیمین) جلبک دریایی
......
اوففف خب میونگ بهتری
میونگ : آره یه کم سرم پاره شد یه چند تا بخیه زدن الان بهترم
........
.....
ا/ت قضیه این هوسوک چیه
واقعا میخوای باهاش باشی
خودت میدونی که اون با همه دخترا حداقل یه بار بوده
....
دلیل نمیشه چون عشق بچگیت بوده بهش اعتماد کنی
ا/ت : اما اون آدم خوبیه من خودم بعدن همه چیو برات تعریف میکنم
میونگ : مواظب خودت باش ا/تم
نمیخوام ضربه ببینی
مثل ۹ سال پیش
ا/ت : حواسم هست میونگ ....
تو فعلن رو خوب شدنت تمرکز کن هوم؟
میونگ : اوهوم
*جیمین و هوسوک با خنده روی لب و ابمیوه اومدن تو
جیمین : خب ا/ت اگه قراره این دوست پسرت باشه مشکلی نداره باهم باشین
ا/ت : برو باباااا حالا انگار مثلن میگفتی نهه من گفته بودم چشم
بعدشم هنوز به دوست پسر دوست دختر نرسیده
شما زود پا پیش گذاشتی برای میونگم
جیمین : وایی ا/ت چرا کارای مادر زنا رو در میاری
مثلن تو خار شوهرشیا
ا/ت : ...
هوسوک : ا/ت اینو بخور بعد بریم دیگه
به حرحال یه کم تنها باشن
ا/ت : باشه ممنون
...........
.......
خب میونگ من دیگه میرم مواظب خودت باش
خدافز جیمین
میونگ : خدافز
....
........
لایک : ۳۰
کامنت : ۴۵
۳۹.۱k
۰۸ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.