دو پارتی
دو پارتی
وقتی باهم قهر بودید و اون زخمی شد...
۲/۲
__________
ویو ا.ت...
یه گوشه سالن عمارت نشسته بود و تو خودش جمع شده بود پس چرا نمیامد؟؟...ساعت از پنج صبح هم گذشته بود و هوا روشن شده بود...اون ساعت یازده شب معامله داشت ولی خیلی طول کشیده بود...
از استرس تند تند پاهاش رو تکان میداد و مشکل قلبی داشت و دستش رو گذاشته بود روی قلبش ...خیلی درد داشت و این اصلا خوب نبود...ا.ت دکتر بود خوب اینجور چیز ها رو میدونست آروم بلند شد و سمت کابینت دارو های داخل آشپزخونه بود رفت آخرین قرص قلب باقی مونده داخل جعبه رو برداشت و با یه لیوان آب خورد... همونجا نشست و به کابینت تکیه داد ...گوشی رو تو دستش گرفت و روی اسم نامجون که کنارش نوشته بود ۶۸ تماس ناموفق زد و تماس گرفت ...مشترک مورد نظر دردسترس نمیباشد...
گوشی رو یه گوشه پرت کرد ....بغضش ترکید و شروع کرد به گریه کردن
بعد از نیم ساعت صدای کلید تو در که چرخید در باز شد اومد ...
پر استرس بلند شد ...نگاهی به راهرو در کرد پس چرا داخل نیامد ...سریع سمت در دوید که نامجون رو درحالی که پیرهنش خونی بود دید کتش تنش نبود و جلو پیراهنش بیشتر خونی شده بود ... سریع سمتش رفت...
ات:ن،نامجون ...چت شده؟!...بلند شو نامی...بلند شو ...
نامجون صورتش رو جمع کرد و نا،له ای زیر لب کرد
_خ،خیلی درد دارم ...
ا.ت به سختی بلندش کرد و به اتاق بردش ...جعبه کمک های اولیه به علاوه وسیله های خودش رو گرفت و سمت نامجون رفت ...
پرش زمانی
روی مبل روبرو تلویزیون نشسته بود و به اخبار گوش میکرد
مجری:امروز ۲۶ سپتامبر ۲۰۲۴ کیم نامجون رئیس بزرگترین باند مافیایی کره و آمریکا در یکی از معامله هایش زخمی شد ...گویی شخص معامله کننده هنگام اتمام معامله به باند ایشان حمله کرده است ...پلیس ها متاسفانه دیر به صحنه رسیدند و فقط توانستند رئیس باند دیگر رو دستگیر کنند
با صدای شکسته شدن سریع بلند شد و بالا رفت...
ات:ه،هی بشین ...
_آخخ..ج،جک...اون ت،تیر خورده بود....
ات:بله تیر خورده بود...چند ساعت پیش اومد اینجا ...با اینکه داشت ازش خون میآمد به سختی اومد بالا وقتی دید حالت خوبه ...همینجا بیهوش شد ...تو اتاق مهمان زخمش رو پانسمان کردم
از اتاق بیرون رفت ...نامجون آروم آروم از پله ها پایین اومد ...
_ق،قهری؟!
ات:نخیر ...
_پس چرا اینجوری حرف میزنی؟!
ات:خودت اول باهام قهر کردی منم دارم ادامه میدم
_خب ببخشید ...
ات:نمیخوام ...برو همون معامله تو انجام بده
_پس قهری(خنده)
ات:خب که چی ؟؟... باهاتم آشتی نمیکنم ...برو بیشتر زخمی شو دیگه هم پانسمانت نمیکنم
نامجون دستش رو دور کمر ا.ت بست و سرش رو تو گردنش کرد
ات:ولم کن ...
ادامه کامنت...
#bts#army#fake#BTS#ARMY#BANGTAN#NAMJOON
وقتی باهم قهر بودید و اون زخمی شد...
۲/۲
__________
ویو ا.ت...
یه گوشه سالن عمارت نشسته بود و تو خودش جمع شده بود پس چرا نمیامد؟؟...ساعت از پنج صبح هم گذشته بود و هوا روشن شده بود...اون ساعت یازده شب معامله داشت ولی خیلی طول کشیده بود...
از استرس تند تند پاهاش رو تکان میداد و مشکل قلبی داشت و دستش رو گذاشته بود روی قلبش ...خیلی درد داشت و این اصلا خوب نبود...ا.ت دکتر بود خوب اینجور چیز ها رو میدونست آروم بلند شد و سمت کابینت دارو های داخل آشپزخونه بود رفت آخرین قرص قلب باقی مونده داخل جعبه رو برداشت و با یه لیوان آب خورد... همونجا نشست و به کابینت تکیه داد ...گوشی رو تو دستش گرفت و روی اسم نامجون که کنارش نوشته بود ۶۸ تماس ناموفق زد و تماس گرفت ...مشترک مورد نظر دردسترس نمیباشد...
گوشی رو یه گوشه پرت کرد ....بغضش ترکید و شروع کرد به گریه کردن
بعد از نیم ساعت صدای کلید تو در که چرخید در باز شد اومد ...
پر استرس بلند شد ...نگاهی به راهرو در کرد پس چرا داخل نیامد ...سریع سمت در دوید که نامجون رو درحالی که پیرهنش خونی بود دید کتش تنش نبود و جلو پیراهنش بیشتر خونی شده بود ... سریع سمتش رفت...
ات:ن،نامجون ...چت شده؟!...بلند شو نامی...بلند شو ...
نامجون صورتش رو جمع کرد و نا،له ای زیر لب کرد
_خ،خیلی درد دارم ...
ا.ت به سختی بلندش کرد و به اتاق بردش ...جعبه کمک های اولیه به علاوه وسیله های خودش رو گرفت و سمت نامجون رفت ...
پرش زمانی
روی مبل روبرو تلویزیون نشسته بود و به اخبار گوش میکرد
مجری:امروز ۲۶ سپتامبر ۲۰۲۴ کیم نامجون رئیس بزرگترین باند مافیایی کره و آمریکا در یکی از معامله هایش زخمی شد ...گویی شخص معامله کننده هنگام اتمام معامله به باند ایشان حمله کرده است ...پلیس ها متاسفانه دیر به صحنه رسیدند و فقط توانستند رئیس باند دیگر رو دستگیر کنند
با صدای شکسته شدن سریع بلند شد و بالا رفت...
ات:ه،هی بشین ...
_آخخ..ج،جک...اون ت،تیر خورده بود....
ات:بله تیر خورده بود...چند ساعت پیش اومد اینجا ...با اینکه داشت ازش خون میآمد به سختی اومد بالا وقتی دید حالت خوبه ...همینجا بیهوش شد ...تو اتاق مهمان زخمش رو پانسمان کردم
از اتاق بیرون رفت ...نامجون آروم آروم از پله ها پایین اومد ...
_ق،قهری؟!
ات:نخیر ...
_پس چرا اینجوری حرف میزنی؟!
ات:خودت اول باهام قهر کردی منم دارم ادامه میدم
_خب ببخشید ...
ات:نمیخوام ...برو همون معامله تو انجام بده
_پس قهری(خنده)
ات:خب که چی ؟؟... باهاتم آشتی نمیکنم ...برو بیشتر زخمی شو دیگه هم پانسمانت نمیکنم
نامجون دستش رو دور کمر ا.ت بست و سرش رو تو گردنش کرد
ات:ولم کن ...
ادامه کامنت...
#bts#army#fake#BTS#ARMY#BANGTAN#NAMJOON
۱۷.۱k
۰۵ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.