Part

Part 19 •~>
ویو یورا :
ای بابا چرا نیومدن پسسس اوففف سه ساعت شددد همون لحظه برگشتن اه این هانای کثافت هی خودشو میچسبونه به کوک من
٪ خب دیگه ما فعلا رفع زحمت کنیم
& باش مواطب خودتو باشید ابجی
اخییی بالاخره رفتننننننن
$ ای کاش سوجونو هم میاوردنااا نه ؟
& اره البت سوجون خارجه
+ عه سوجون همونی که من باهاش هی بازی میکردیم
$ اره دیگه
+ اخی منم دلم براش خیلی تنگ شده حتما حسابی بزرگ شده عکسشو دارین ؟
& اره دخترم بیا ببینش
+ اوففففف چه جذاب شدههههه اوففف
$ یادش بهیر یبار سوجون اومد گف زن دایی یورا رو میدی به من من گفتم نه اونم گف پس اگ بزرگ شدم میشه بزاری باهاش ازدواج کنم واییی از بچگی شما دوتا رو یجوری میدیدن که باید بزرگ شدن باهم ازدواج کنن انقد بهم میومدید
_ اصلانم اینطور نیس اصلا بهم نیمیومدن یورا خیلیم زشته کجا به سوجون میومد ایشش من میرم خونه ته بای
$ ای پسره سرتق
رفتم بالا تو اتاقم یعنی چی کحای من زشته خودش زشته اصلا بزا یه سرویسی کنم ازش امشب
ساعت ۱۲ بود که من تو اتاقم خواب بودم یهو در زده شد
دیدگاه ها (۱)

Part 20 •~> _ اه چاگیا خیلی خسته شدم خیلی _ چاگیا خوابیاومد ...

Part 22  •~> جلوی چشمام ماشین به عشقم به تنها کسی که تو زندگ...

Part 18 •~> خدافظی کردیمو رفتم تو اتاق که کرم بزنم به گردنم ...

Part 17 •~> ویو کوک : صب از خواب پاشدم یورا رو تو اون حالت ک...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط