رمان عضو هشتم ما با آدمای دیگه فرق داره
رمان عضو هشتم ما با آدمای دیگه فرق داره...
بعد از یک ساعت بلاخره دکتر لی اومد پسرا در اتاقم رو براش باز کردن و بعدشم دوباره قفل کردن
آت:سلام دکتر لی
لی:راحت باش بهم بگو نادیا
ات: باش بیا بشین
لی:نشستیم رو تخت که دیدم یه سری برگه در آورد
آت:اینا چیه
لی: من تو کشور خودمون تو یه آزمایشگاه کار میکردم که برای ویروس ها دارو و سوزن و یه سری چیز های دیگه درست میکردیم چند وقتی بود که داشتیم یه ویروسی رو درست میکردیم اما یکی از کسایی که اونجا کار میکرد یهو این ویروس رو گرفت و متاسفانه اون همون زامبی رو گرفته بود
وقتی زامبی وارد کشور شد ما سعی کردیم یه درمانی براش پیدا کنیم و موفق هم شدیم ولی آدمای زامبی رو خوب نمیکرد کمک میکرد آدمایی گاز گرفته میشن زامبی نشن وقتی میخواستیم این دارو رو پخش کنیم دیگه دیر شده بود همون موقع زامبی ها به داخل آزمایشگاه اومدن و از اون دارو فقط یه کم بود و من همش رو به خودم تزریق کردم اما اینکه تو و یه سری دیگه چطوری این ویروس رو نگرفتین رو هنوز متوجه نشدم
ات:وایسا ببینم من نفهمیدم یعنی شماها این ویروس رو درست کردین؟
لی: متاسفانه آره
ات:براچی؟
لی: ما واقعاً نمیخواستم...
ات: میدونی بخاطر شماها کل مردم کشور چه زنده و چه زامبی مردن
لی:بقیه نقشی نداشتن من اشتباهی یه چیزی رو اضافه زدم و این ویروس درست شد
ات:برو بیرون
لی:اما من درمان دارم براش
ات:گفتم برو بیرون دیگه نمیخوام ببینمت (جیغ)
لی:ما میتونیم تو رو درمان کنیم
ات:میری یا بیرونت کنم
لی:گوش بده بهم
ات :تهیونگ بیا این درو باز کن(بلند)
تهیونگ:چیشده؟
ات: میگم این درو باز کن
تا تهیونگ درو باز کرد از اتاقم پرتش کردم بیرون
ات: تنها لطفی که میتونم بهت بکنم اینه که میتونم بزارم زنده بری بیرون
و بعد درو اتاقم رو بستم که دوباره صداش رو شنیدم
لی:اما ات تو میتونی زامبی هارو کنترل کنی زامبی ها دوباره...
ات:خفه شو نمیخوام دیگه صدات رو بشنوم چرا نمیفهمی(داد)
من نمیتونم خودمو کنترل کنم چه برسه به زامبی های دیگه
بابا:ات فرار کن
با سردرد بدی که دوباره گرفتم دستمو گذاشتم رو سرم
ات:آییییییی
تموم اتفاقات اون چند ماه مثل فیلم از جلوی چشمام رد شد
؟: زود باش بیا اینجا
ات:بابام
؟:ما نجاتش میدیم بیا
..
؟:گازت گرفتن ؟
ات:ن..نه
؟:این یه زامبی یه از اینجا بندازینش بیرون
آت : به خدا من زامبی نیستم(گریه)
..
ات: تموم کسایی که بهم پشت کردن میمیرن همشون رو میکشم
بعد از یک ساعت بلاخره دکتر لی اومد پسرا در اتاقم رو براش باز کردن و بعدشم دوباره قفل کردن
آت:سلام دکتر لی
لی:راحت باش بهم بگو نادیا
ات: باش بیا بشین
لی:نشستیم رو تخت که دیدم یه سری برگه در آورد
آت:اینا چیه
لی: من تو کشور خودمون تو یه آزمایشگاه کار میکردم که برای ویروس ها دارو و سوزن و یه سری چیز های دیگه درست میکردیم چند وقتی بود که داشتیم یه ویروسی رو درست میکردیم اما یکی از کسایی که اونجا کار میکرد یهو این ویروس رو گرفت و متاسفانه اون همون زامبی رو گرفته بود
وقتی زامبی وارد کشور شد ما سعی کردیم یه درمانی براش پیدا کنیم و موفق هم شدیم ولی آدمای زامبی رو خوب نمیکرد کمک میکرد آدمایی گاز گرفته میشن زامبی نشن وقتی میخواستیم این دارو رو پخش کنیم دیگه دیر شده بود همون موقع زامبی ها به داخل آزمایشگاه اومدن و از اون دارو فقط یه کم بود و من همش رو به خودم تزریق کردم اما اینکه تو و یه سری دیگه چطوری این ویروس رو نگرفتین رو هنوز متوجه نشدم
ات:وایسا ببینم من نفهمیدم یعنی شماها این ویروس رو درست کردین؟
لی: متاسفانه آره
ات:براچی؟
لی: ما واقعاً نمیخواستم...
ات: میدونی بخاطر شماها کل مردم کشور چه زنده و چه زامبی مردن
لی:بقیه نقشی نداشتن من اشتباهی یه چیزی رو اضافه زدم و این ویروس درست شد
ات:برو بیرون
لی:اما من درمان دارم براش
ات:گفتم برو بیرون دیگه نمیخوام ببینمت (جیغ)
لی:ما میتونیم تو رو درمان کنیم
ات:میری یا بیرونت کنم
لی:گوش بده بهم
ات :تهیونگ بیا این درو باز کن(بلند)
تهیونگ:چیشده؟
ات: میگم این درو باز کن
تا تهیونگ درو باز کرد از اتاقم پرتش کردم بیرون
ات: تنها لطفی که میتونم بهت بکنم اینه که میتونم بزارم زنده بری بیرون
و بعد درو اتاقم رو بستم که دوباره صداش رو شنیدم
لی:اما ات تو میتونی زامبی هارو کنترل کنی زامبی ها دوباره...
ات:خفه شو نمیخوام دیگه صدات رو بشنوم چرا نمیفهمی(داد)
من نمیتونم خودمو کنترل کنم چه برسه به زامبی های دیگه
بابا:ات فرار کن
با سردرد بدی که دوباره گرفتم دستمو گذاشتم رو سرم
ات:آییییییی
تموم اتفاقات اون چند ماه مثل فیلم از جلوی چشمام رد شد
؟: زود باش بیا اینجا
ات:بابام
؟:ما نجاتش میدیم بیا
..
؟:گازت گرفتن ؟
ات:ن..نه
؟:این یه زامبی یه از اینجا بندازینش بیرون
آت : به خدا من زامبی نیستم(گریه)
..
ات: تموم کسایی که بهم پشت کردن میمیرن همشون رو میکشم
- ۱۶.۷k
- ۰۱ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط