روزها دنبال واژه ای میگشتم
روزها دنبال واژه ای میگشتم
تا مودبانه با خدایم درد دل کنم
تمام کلمه ها رو کنار هم چیدم
اما باز پاک کردم چون در شان خدای من نبود
خدای من چگونه سخن بگویم تا
بی احترامی نباشد
چگونه بنویسم که لایقت باشد
هر چه نوشتم ایراد داشت
اما امروز بغضم شکست
به زبان خودم مینویسم
هر چه بادا باد
امروز با صدای بلند میگریم
تا هق هق گریه هایم به گوشت برسد
امروز در خانه ی کوچکم فریاد میزنم
تو را به نام خودت میخوانم
نه نامی که دین من گفته
خدایم
زیبایم
دستان خسته ام را بگیر
قلب زخمیم را درمان کن
توانایی از دست رفته ام را برگردان
پروردگارم
این
بنده ی توست
تمام راهها را رفته
تا
تلخی این زهری را که
در دنیا میچشد را
از بین ببرد
اما
تمام درها بسته بود
اکنون
به خودت فقط تو پناه اورده ام
دستاتم
توانایی بالا امدن
به سویت را ندارد
خدای عزیزم
لطفت را از من دریغ مکن
پاهایم سست و از رمق افتاده
بس که یکه و تنها تاخته ام
در نبرد با زندگی
پروردگار مهربانم
قدرت از دست رفته ام برگردان
مگر نه اینکه تو قادری
توانایی
رحیم و رحمانی
دریاب مرا
با دستان خالی
به تو پناه اورده ام
امیدی جز تو برایم نمانده
آرامشی بر من عطا کن
تا برخیزم
و ازنو بسازم
تو همیشه کنارم بودی
بس مرا به بنده هایت وا مگذار
من
حضور تو را
در کنارم میخواهم
پروردگارم
دستانم را بگیر
امنیت را با گرمی دستانت
به من
عطا فرما
آمین
دوستت دارم خدای مهربانم
تا مودبانه با خدایم درد دل کنم
تمام کلمه ها رو کنار هم چیدم
اما باز پاک کردم چون در شان خدای من نبود
خدای من چگونه سخن بگویم تا
بی احترامی نباشد
چگونه بنویسم که لایقت باشد
هر چه نوشتم ایراد داشت
اما امروز بغضم شکست
به زبان خودم مینویسم
هر چه بادا باد
امروز با صدای بلند میگریم
تا هق هق گریه هایم به گوشت برسد
امروز در خانه ی کوچکم فریاد میزنم
تو را به نام خودت میخوانم
نه نامی که دین من گفته
خدایم
زیبایم
دستان خسته ام را بگیر
قلب زخمیم را درمان کن
توانایی از دست رفته ام را برگردان
پروردگارم
این
بنده ی توست
تمام راهها را رفته
تا
تلخی این زهری را که
در دنیا میچشد را
از بین ببرد
اما
تمام درها بسته بود
اکنون
به خودت فقط تو پناه اورده ام
دستاتم
توانایی بالا امدن
به سویت را ندارد
خدای عزیزم
لطفت را از من دریغ مکن
پاهایم سست و از رمق افتاده
بس که یکه و تنها تاخته ام
در نبرد با زندگی
پروردگار مهربانم
قدرت از دست رفته ام برگردان
مگر نه اینکه تو قادری
توانایی
رحیم و رحمانی
دریاب مرا
با دستان خالی
به تو پناه اورده ام
امیدی جز تو برایم نمانده
آرامشی بر من عطا کن
تا برخیزم
و ازنو بسازم
تو همیشه کنارم بودی
بس مرا به بنده هایت وا مگذار
من
حضور تو را
در کنارم میخواهم
پروردگارم
دستانم را بگیر
امنیت را با گرمی دستانت
به من
عطا فرما
آمین
دوستت دارم خدای مهربانم
- ۸۹.۰k
- ۰۷ دی ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۲۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط