ا.ت:خدایا این چه سمی بود من دیدم
ا.ت:خدایا این چه سمی بود من دیدم
یونهی:مگه چی دیدی؟هوی ا.ت با توعم
(ویو راوی)
ا.ت بدون توجه به حرفای یونهی و با چشمای گشاد شده از تعجب روی مبل نشست
یونهی:میگم چی دیدییی؟
ا.ت:اسیددددد
جیمین با خجالت اومد پایین
جیمین:ا...ابجی گلم ی لحظه میای
یونهی:ابجی گلم؟شما چه مرگتون شدهههه
سونگ وان بدو بدو اومد پایین و یونهی رو برد تو حیاط تا با ارامش براش توضیح بده
ا.ت و جیمین هم با هم رفتن بالا تو اتاق جیمین
جیمین:ببین...
ا.ت:واقعا دوسش داری یا ی هوسه؟
جیمین:ها؟
ا.ت:اون دوست منه درسته وقت زیادی دوست نبودیم اما تو همین وقت کم یکی از بهترین دوستام شده و دلم نمیخواد قلبش بشکنه
جیمین:بخدا دوسش دارم قول میدم قلبش رو نمیشکونم قول میدمممم
ا.ت:امید وارم راست بگی
جیمین:به جون خودم قسم دوسش دارم
ا.ت:اگه جفتتون عاشق همین حرفی ندارم
ا.ت میتونست ترس رو توی چشمای برادرش ببینه
ا.ت:نگران نباش با مامان اینا حرف میزنم راضیشون میکنم
جیمین:داری جدی میگی؟
ا.ت:اوهوم
جیمین خواهرش رو محکم بقل کرد و پیشونیش رو بوسید
جیمین:خواهر خوشگل خودمی
ا.ت:(خنده)
جیمین:راستی ببخشید که انقدر سر تهیونگ اذیتت کردم
ا.ت:اوووو اقای جیمین برای اولین بار تو زنگیش داره از ی نفر معذرت خواهی میکنه
جیمین: ...
تا جیمین خواست حرف بزنه یونهی ذوق زده با پا اومد تو اتاق
یونهی:جیغغغغ مبارکهههههه
سونگ وات:خواهری یکم اروم تررر(خجالت)
داشتیم به کار های یونهی میخندیدیم که یهو...
حمایت=ذوق🥑
یونهی:مگه چی دیدی؟هوی ا.ت با توعم
(ویو راوی)
ا.ت بدون توجه به حرفای یونهی و با چشمای گشاد شده از تعجب روی مبل نشست
یونهی:میگم چی دیدییی؟
ا.ت:اسیددددد
جیمین با خجالت اومد پایین
جیمین:ا...ابجی گلم ی لحظه میای
یونهی:ابجی گلم؟شما چه مرگتون شدهههه
سونگ وان بدو بدو اومد پایین و یونهی رو برد تو حیاط تا با ارامش براش توضیح بده
ا.ت و جیمین هم با هم رفتن بالا تو اتاق جیمین
جیمین:ببین...
ا.ت:واقعا دوسش داری یا ی هوسه؟
جیمین:ها؟
ا.ت:اون دوست منه درسته وقت زیادی دوست نبودیم اما تو همین وقت کم یکی از بهترین دوستام شده و دلم نمیخواد قلبش بشکنه
جیمین:بخدا دوسش دارم قول میدم قلبش رو نمیشکونم قول میدمممم
ا.ت:امید وارم راست بگی
جیمین:به جون خودم قسم دوسش دارم
ا.ت:اگه جفتتون عاشق همین حرفی ندارم
ا.ت میتونست ترس رو توی چشمای برادرش ببینه
ا.ت:نگران نباش با مامان اینا حرف میزنم راضیشون میکنم
جیمین:داری جدی میگی؟
ا.ت:اوهوم
جیمین خواهرش رو محکم بقل کرد و پیشونیش رو بوسید
جیمین:خواهر خوشگل خودمی
ا.ت:(خنده)
جیمین:راستی ببخشید که انقدر سر تهیونگ اذیتت کردم
ا.ت:اوووو اقای جیمین برای اولین بار تو زنگیش داره از ی نفر معذرت خواهی میکنه
جیمین: ...
تا جیمین خواست حرف بزنه یونهی ذوق زده با پا اومد تو اتاق
یونهی:جیغغغغ مبارکهههههه
سونگ وات:خواهری یکم اروم تررر(خجالت)
داشتیم به کار های یونهی میخندیدیم که یهو...
حمایت=ذوق🥑
۵.۰k
۲۰ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.