ادامه تک پارتی.....
ادامه تک پارتی.....
تهیونگ:واو چه ساعت خوشگلیه برندشم خعلی معروفه واقعا ممنونم عشقم پیشونیشو میبوسه
ا/ت:خواهش میکنم قابلتو نداره راسی بیاا اینو باز کن
تهیونگ:چشم باز میکنه و بیبی چکو میبینه....
تهیونگ:ای..این....این چیه؟...ت...تو حامله ای
ا/ت:اره حاملم(با ذوق)
تهیونگ:وایی دارم بابا میشم(داد و ذوق )بعد ا/تو بغل میکنه و تویه هوا میچرخونه میزارتش پایین و کیس میکنن همو...
تهیونگ:قول میدم ازتون مراقبت کنم ا/ت هیچوقت تنهاتون نمیزارم.........
<ویو ا/ت>از خواب بیدار شدم با گریه دلم برایه تهیونگ تنگ شده هر روز که از خواب بیدار میشدم به خودم لعنت میفرستادم که چرا چرا من اونروز باهاش دعوا کردم که الان پشیمون بشم...
فلش بک....
ویو ا/ت: امروز تولد تهیونگه و منو اون باهم بحث کرده بودیم بخاطر اینکه من حامله بودم و بچرو میخواستم بندازم....
تهیونک:ا/ت تو حق نداری بچرو بندازی فهمیدی؟(داد و گریه)
ا/ت:تهیونگ من امادگی بچه بدنیا آوردنو ندارم من فقط 21سالمه خیلی زوده
تهیونگ:کجاش زوده لعنتی میخوای بچتو بندازی که چی بشه(داد د گریه)
ا/ت:همین که من گفتم تهیونگ شی فهمیدی؟بعدم پا میشه و از خیابون رد میشه....
تهیونگ هم پیاده میشه از پشت سرش میره...
تهیونگ:ا/ت ا/ت عزیزم بمون(داد میزنه)
که یهو ماشین میزنه بهش...
ا/ت برگشت و با اون صحنه مواجه شد
ا/ت:تهیونگگگگ(جیغ و داد و گریه)تهیونگگگ تهیونگگگ کمک کنین آمبولانس خبر کنین لطفا تهیونگگگ
امبولانس اومد و تهیونگو بردن برایه عمل بعد چن ساعت....
دکتر:خانم شما خانم کیم ا/ت هستین؟
ا/ت:(با گریه)ب...بعله
دکتر:متاسفم خانم کیم امیدوارم غم آخرتون باشه
ویو ا/ت :با حرفی که زد شوکه شدم و افتادم زمین الان چن ساله که گذشته و منم پسرمو بدنیا اوردم و اسمشو گذاشتم تهیونگ
من هیچوقت تهیونگو فراموش نمیکنم و تا اخر عمرم عاشقشم.....
پایان🙃💛
امیدوارم خوشتون اومده باشه.💛🤎
تهیونگ:واو چه ساعت خوشگلیه برندشم خعلی معروفه واقعا ممنونم عشقم پیشونیشو میبوسه
ا/ت:خواهش میکنم قابلتو نداره راسی بیاا اینو باز کن
تهیونگ:چشم باز میکنه و بیبی چکو میبینه....
تهیونگ:ای..این....این چیه؟...ت...تو حامله ای
ا/ت:اره حاملم(با ذوق)
تهیونگ:وایی دارم بابا میشم(داد و ذوق )بعد ا/تو بغل میکنه و تویه هوا میچرخونه میزارتش پایین و کیس میکنن همو...
تهیونگ:قول میدم ازتون مراقبت کنم ا/ت هیچوقت تنهاتون نمیزارم.........
<ویو ا/ت>از خواب بیدار شدم با گریه دلم برایه تهیونگ تنگ شده هر روز که از خواب بیدار میشدم به خودم لعنت میفرستادم که چرا چرا من اونروز باهاش دعوا کردم که الان پشیمون بشم...
فلش بک....
ویو ا/ت: امروز تولد تهیونگه و منو اون باهم بحث کرده بودیم بخاطر اینکه من حامله بودم و بچرو میخواستم بندازم....
تهیونک:ا/ت تو حق نداری بچرو بندازی فهمیدی؟(داد و گریه)
ا/ت:تهیونگ من امادگی بچه بدنیا آوردنو ندارم من فقط 21سالمه خیلی زوده
تهیونگ:کجاش زوده لعنتی میخوای بچتو بندازی که چی بشه(داد د گریه)
ا/ت:همین که من گفتم تهیونگ شی فهمیدی؟بعدم پا میشه و از خیابون رد میشه....
تهیونگ هم پیاده میشه از پشت سرش میره...
تهیونگ:ا/ت ا/ت عزیزم بمون(داد میزنه)
که یهو ماشین میزنه بهش...
ا/ت برگشت و با اون صحنه مواجه شد
ا/ت:تهیونگگگگ(جیغ و داد و گریه)تهیونگگگ تهیونگگگ کمک کنین آمبولانس خبر کنین لطفا تهیونگگگ
امبولانس اومد و تهیونگو بردن برایه عمل بعد چن ساعت....
دکتر:خانم شما خانم کیم ا/ت هستین؟
ا/ت:(با گریه)ب...بعله
دکتر:متاسفم خانم کیم امیدوارم غم آخرتون باشه
ویو ا/ت :با حرفی که زد شوکه شدم و افتادم زمین الان چن ساله که گذشته و منم پسرمو بدنیا اوردم و اسمشو گذاشتم تهیونگ
من هیچوقت تهیونگو فراموش نمیکنم و تا اخر عمرم عاشقشم.....
پایان🙃💛
امیدوارم خوشتون اومده باشه.💛🤎
۱۱.۹k
۲۰ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.