رومان مدیریت عشق پارت

رومان مدیریت عشق پارت 7

ارکیده _ ممنون خیلی خوشمزه بود
ستاره _ خواهش فقط ظرفاشو خودت میشوریا
ارکیده _ باشع ( با خنده) راستی امروز اولین روز کاریمونه هااا بعد از ظهر میریم برای مصاحبه اوکی؟
ستاره _ باشه امیدوارم این یکیو دیگه قبول بشیم
ارکیده _ راستی تو دیشب منو گذاشتی تو ماشین؟
ستاره _ نه اون پسری که روش بالا آوردی گذاشت
ارکیده _ اه حدس میزدم چنان منو پرت کرد گفتم ارث ددشو خوردم
ستاره _ خب حق داشت بدبخت ببین باهاش، چیکار کردی
ارکیده _ نترس تلافی کرد
ستاره _ خب دیگه برو میخوام برای مصاحبه بخونم
ارکیده _ اوکی

از زبان ارکیده
رفتم تو اتاقمو خودمو شوت کردم رو تخت آیییی از دست اون پسره الدنگ کمرم درد گرفت وااای من اگه دوباره اونو ببینم میدونم باهتش چیکار کنم. با صدای چیزی بیدار شدم
ستاره _ پاشو دیگه الان باید بریم وگرنه دیر میرسیم نگاهی به ساعت انداختم که با دیدنش چشام 6 تا شد من کی خوابم برد خلاصه سریع پا شدم یه هودی بت یه شلوار کارگو خاکستری پوشیدمو رفتم بیرون پیش ستاره اونم یه کت شلوار یاسی پوشیده بود. کوله پشتیمو برداشتمو رفتیم به محل مصاحبه. آدمای زیادی اومده بودن خیلی استرس داشتم.
ستاره _ من میرم آب بخرم چیزی نمیخوای؟
ارکیده _ نه منم میرم سرویس دست و صورتمو بشورم
ستاره _ اوکی رسیدی بهم زنگ بزن پیدات کنم
ارکیده _ اوکی
رفتم تا دستشویی پیدا کنم ولی مگه میشد خیلی بزرگ بود. فکر کردم راهو گم کردم همینجوری سردرگم به اینور و اونور نگاه میکردم که پام گیر کرد به سکوی پشت سرمو داشتم عقب عقب میفتادم که دست کسی دورم حلقه شد و منو به سمن خودش کشید. کاملا افتادم بغلش که سریع ازش جدا شدمو بهش نگاه کردم خیلی آشنا میزد
لحظاتی قبل
شروین:
داشتم به بخش مرکزی که مصاحبه ها رو اونجا انجام میدادم میرفتم که چشمم خورد بع یه دختره فکر کنم راهشو گم کرده بود از چشاش میشد خوند که ترسیده. بیخیال خواستم از کنارش رد بشم که دیدم داره عقب عقب میره سریع گرفتمشو کشیمش بغلم میشد صدای قلبشو بشنوم که داره تند تند میزنه. سریع ازم دور شدو بهم نگاه کرد وایسا ببینم این که همون....