رومان مدیریت عشق پارت ۶

رومان مدیریت عشق پارت ۶
وقتی رسیدم خونه دیگه ار کت و کول افتاده بودم واااای پدرم در اومد این ارکیده رو از پله ها آوردم اونم ۶ طبقه دمم گرم بابا . با کلی سختی دنبال کلید بودم که دقیقا وقتی بهش فحش دادم پیدا شد . در خونه رو باز کردمو ارکیده رو شوت کردم تو درو بستمو خودمم شوت شدم رو زمین ، چند دقیقه بعد که نفسم تازه شد پاشدم ارکیده رو گذاشتم رو تخت خودمم رفتم بخوابم ولی همینکه سرمو گذاشتم رو بالش دوباره یاد دوست اون طرف ( شروین ) افتادم خیلی چشاش آشنا میزد خدایا کجا دیده بودمش به نظر نمیومد که منو می‌شناخت ای خدا وللش . هرکاری کردم خوابم نبرد پس پاشدم رفتم دوش گرفتم بعد از اون راحت خوابیدم .
( صبح )
با تکون خوردن تخت بیدار شدم . نگاهی کردم دیدم ارکیده داره مثل اسب میپره بالا پایین توجهی نکردمو دوباره خوابیدم که اومد بالا سرم :
ارکیده _ سیلام خوشگله چطوری؟
ستاره _ چی میخوای ؟؟
ارکیده _ هیچی فقط گشنمه 😁
ستاره _ خب به من چه برو صبحونه بخور 😑
ارکیده _ میای برام درست کنی بلد نیستم پاشو دیگه دلت میاد من گشنه باشم
ستاره _ آره
ارکیده _ 😑😑
ستاره _ باشه پاشو برو الان میام 😂
ارکیده _ اوکی 😋
بعد با خوشحالی رفت بیرون ، منم پاشدم برم به بزغالم ینجه بدم

شبم یه پارت دیگه میزارم
ممنون از نگاه قشنگتون 🤍