زیباترین عشق
#زیباترین_عشق
#پارت_۷۰
دیانا _رفتم از یخچال چند تا فلفل دلمه و چند تا بسته گوشت چرخکرده و هرچی گیرم اومد برداشتم
اول سر فلفل دلمه هارو بریدم
داشتم داخلشو خالی میکردم ک دوتا دست اومد روب روم و دستامو گرفت برگشتم ارسلان و دیدم ک لبخندی زد و بینیشو چسبوند ب بینیم
ارسلان چیکار میکنی
ارسلان_دارم کمکت میکنم
دیانا _سرمو برگردوندم و ادامشو دست تو دست ارسلان با هم خالی کردیم
و هرچی داشتیم داخل فلفل دلمه ها کردم البته قبلش خورد شده بودن
روی مواد پنیر پیتزا ریختم و درشونو گذاشتم ارسلان توستر روشن کردو
غذا فلفل دلمه های پرشده رو گذاشت توش
ارسلان_دیانا یه قهوه درست میکنی
دیانا _اره تو برو بشین الان منم میام
ارسلان_ممنون عزیزم
رفتم نشستم و کامالارو جاب جا کردم ک پیمی اومد تو گوشیم
برداشتمش ک نوشته بود
سلام عسلم مراقبش باش ✌️🏻یه اشتباه دوبار تکرار نکنی☠
ارسلان_سریع مسدود کردم و رفتم تو فکر ک دیانا بهم زد
دیانا_ ارسلان قهوه هارو بگیر
ارسلان_بده عزیزم
دیانا _ممنون
چیه تو فکر بودی
ارسلان_هیچی بابا تو فکر شرکتم
دیانا_ینی ب چ وضع افتاده؟
ارسلان_نمیدونم ول کن فک نکن بیا باهم یه قهوه بخوریم بریم تو فکر آیندمون
دیانا _خب ک چی این مونو صد بار تعریف کردی
ارسلان_😂قلقلک دلت میخواد
دیانا -_نههههه 🥶😂
ارسلان_ای تو هوس فیلم نکردی
دیانا _اره خیلی
ارسلان_وایسا ببینم تو لبتاب چی دارم
دیانا _اوکی
عهه ارسلان اون فیلم ترکیه
چی بود اسمشش
عههه اَه یادم نمیاد
ارسلان_این خوبه؟
دیانا _عههه اره همین بوددد
30 مین بعد
دیانا _
🥺🥺🥺😭😭😭
ارسلان_تو ک باز ابر بهار شدی اونارو ولش بیا
بغلم بیا قشنگم
دیانا _رفتم بغل ارسلان
ارسلان_عهههه دیانااا
دیانا _چیشد
ارسلان_غذااا
دیانا _سریع بلند شدم رفتم و غذارو درآوردم یکم ک یخ شد سس و غیره مخلفات ارسلان رو میز چیدش و غذارو گذاشتیم و خوردیممم
ارسلان_به به چ خوشمزس
دیانا _ارهه
خونه ارسلان شون تو ایران 👣
مامان ارسلان_خب چه برنامه ریزی هایی کنیم
مامان دیانا _بنظرم
خودمون باشیم و دوستاشون یه مکان و آماده میکنیم رسیدن جشن میگیریم
مامان ارسلان_اونکه اره
ولی فراموش نکنیدا چند روز بعدش میایم خواستگاری
مامان دیانا _😂😂😂برسن چشممم مگه میشه آقا ارسلان بیاد خواستگاری رد کنیم
مامان ارسلان _😘😂
بابای دیانا _اینارو باش از خواستگاری حرف میزنن ما از کار
بابای ارسلان _😂😂😂😂
#پارت_۷۰
دیانا _رفتم از یخچال چند تا فلفل دلمه و چند تا بسته گوشت چرخکرده و هرچی گیرم اومد برداشتم
اول سر فلفل دلمه هارو بریدم
داشتم داخلشو خالی میکردم ک دوتا دست اومد روب روم و دستامو گرفت برگشتم ارسلان و دیدم ک لبخندی زد و بینیشو چسبوند ب بینیم
ارسلان چیکار میکنی
ارسلان_دارم کمکت میکنم
دیانا _سرمو برگردوندم و ادامشو دست تو دست ارسلان با هم خالی کردیم
و هرچی داشتیم داخل فلفل دلمه ها کردم البته قبلش خورد شده بودن
روی مواد پنیر پیتزا ریختم و درشونو گذاشتم ارسلان توستر روشن کردو
غذا فلفل دلمه های پرشده رو گذاشت توش
ارسلان_دیانا یه قهوه درست میکنی
دیانا _اره تو برو بشین الان منم میام
ارسلان_ممنون عزیزم
رفتم نشستم و کامالارو جاب جا کردم ک پیمی اومد تو گوشیم
برداشتمش ک نوشته بود
سلام عسلم مراقبش باش ✌️🏻یه اشتباه دوبار تکرار نکنی☠
ارسلان_سریع مسدود کردم و رفتم تو فکر ک دیانا بهم زد
دیانا_ ارسلان قهوه هارو بگیر
ارسلان_بده عزیزم
دیانا _ممنون
چیه تو فکر بودی
ارسلان_هیچی بابا تو فکر شرکتم
دیانا_ینی ب چ وضع افتاده؟
ارسلان_نمیدونم ول کن فک نکن بیا باهم یه قهوه بخوریم بریم تو فکر آیندمون
دیانا _خب ک چی این مونو صد بار تعریف کردی
ارسلان_😂قلقلک دلت میخواد
دیانا -_نههههه 🥶😂
ارسلان_ای تو هوس فیلم نکردی
دیانا _اره خیلی
ارسلان_وایسا ببینم تو لبتاب چی دارم
دیانا _اوکی
عهه ارسلان اون فیلم ترکیه
چی بود اسمشش
عههه اَه یادم نمیاد
ارسلان_این خوبه؟
دیانا _عههه اره همین بوددد
30 مین بعد
دیانا _
🥺🥺🥺😭😭😭
ارسلان_تو ک باز ابر بهار شدی اونارو ولش بیا
بغلم بیا قشنگم
دیانا _رفتم بغل ارسلان
ارسلان_عهههه دیانااا
دیانا _چیشد
ارسلان_غذااا
دیانا _سریع بلند شدم رفتم و غذارو درآوردم یکم ک یخ شد سس و غیره مخلفات ارسلان رو میز چیدش و غذارو گذاشتیم و خوردیممم
ارسلان_به به چ خوشمزس
دیانا _ارهه
خونه ارسلان شون تو ایران 👣
مامان ارسلان_خب چه برنامه ریزی هایی کنیم
مامان دیانا _بنظرم
خودمون باشیم و دوستاشون یه مکان و آماده میکنیم رسیدن جشن میگیریم
مامان ارسلان_اونکه اره
ولی فراموش نکنیدا چند روز بعدش میایم خواستگاری
مامان دیانا _😂😂😂برسن چشممم مگه میشه آقا ارسلان بیاد خواستگاری رد کنیم
مامان ارسلان _😘😂
بابای دیانا _اینارو باش از خواستگاری حرف میزنن ما از کار
بابای ارسلان _😂😂😂😂
۲۷.۵k
۰۵ فروردین ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.