فیک کوکی
فیک کوکی
پارت چهار
گودال سیاه
از زبون ا.. ت
ا.. ت: دلم از زمین و زمان گرفته بود هیچوقت اینطوری نشده بودم نه گریه ام میمومد نه چشام خشک میشد بالاخره با هر زور زحمتی خودمو به خونه رسوندم و خونه ایی که تنها داراییم از طرف پدرم بود یه اپارتمان 10طبقه بود که واحد 6برای من بود با حالی خراب از در اصلی اپارتمان رد شدم و به طرف سرایدار که مرد مهربونی بود رفتم تا کلید واحدم رو ازش بگیرم
ا.. ت: سلام اجوشی
مرد-: سلام دخترم حالت خوبه
ا.. ت: ممنون کلید واحدم رو میخواستم
مرد: الان برات میارم دخترم
با رفتنش دوباره به فکر کردم به زنگیم به رایان به همه چی که انقدر ساده خراب شد همه حا سوت و کور بود که یهو گوشیم زنگ خورد اول فکر کردم رایان ولی گفتم شاید یه نفر دیگه باشع گوشیم و از کیفم دراوردم که چشمم به اسم می سان افتاد وایی امروز به کل از می سان بی خبر بودم تلفن رو وصل کردم و با صدای گرفته جواب دادم
ا.. ت: چیشدع می سان
سلام
ولی ولی اون که صدای می سان نبود صدای یه مرد بود
ا.. ت: الو اقا شما کی هستین گوشی می سان پیش شما چیکار میکنه
خانم ایشون حالشون بد شد اوردمشون بیمارستان گفتن که بع شما زنگ بزنم و خبر بدم
ا.. ت: چییی وای خدایا چیشده کدوم بیمارستان
بیمارستان ارکیده خیابان ولیا
ا.. ت: الان میام ترو خدا مواظبش باشید
حتما خداحافظ
با هول بدون گفتن خداحافظی گوشی رو قط کردم و با صدای بلند سرایدار رو صدا زدم
ا.. ت: اجوشیییی اجوشیی ( با داد)
من رفتم دیگه نمیخواد کلید بیاری
مرد: ولی چرادخترم
ا.. ت: میگم فعلا خداحافظ
مرد: خداحافظ دخترم
چطور شده بعد از مدت های طولانی بالاخره یه پارت گذاشتم
اگر بد شده معذرت
و اگر درخواستی دارین حتما بگین
شرایط واسه پارت بعدی
10کامنت
30لایک
ممنون😍
پارت چهار
گودال سیاه
از زبون ا.. ت
ا.. ت: دلم از زمین و زمان گرفته بود هیچوقت اینطوری نشده بودم نه گریه ام میمومد نه چشام خشک میشد بالاخره با هر زور زحمتی خودمو به خونه رسوندم و خونه ایی که تنها داراییم از طرف پدرم بود یه اپارتمان 10طبقه بود که واحد 6برای من بود با حالی خراب از در اصلی اپارتمان رد شدم و به طرف سرایدار که مرد مهربونی بود رفتم تا کلید واحدم رو ازش بگیرم
ا.. ت: سلام اجوشی
مرد-: سلام دخترم حالت خوبه
ا.. ت: ممنون کلید واحدم رو میخواستم
مرد: الان برات میارم دخترم
با رفتنش دوباره به فکر کردم به زنگیم به رایان به همه چی که انقدر ساده خراب شد همه حا سوت و کور بود که یهو گوشیم زنگ خورد اول فکر کردم رایان ولی گفتم شاید یه نفر دیگه باشع گوشیم و از کیفم دراوردم که چشمم به اسم می سان افتاد وایی امروز به کل از می سان بی خبر بودم تلفن رو وصل کردم و با صدای گرفته جواب دادم
ا.. ت: چیشدع می سان
سلام
ولی ولی اون که صدای می سان نبود صدای یه مرد بود
ا.. ت: الو اقا شما کی هستین گوشی می سان پیش شما چیکار میکنه
خانم ایشون حالشون بد شد اوردمشون بیمارستان گفتن که بع شما زنگ بزنم و خبر بدم
ا.. ت: چییی وای خدایا چیشده کدوم بیمارستان
بیمارستان ارکیده خیابان ولیا
ا.. ت: الان میام ترو خدا مواظبش باشید
حتما خداحافظ
با هول بدون گفتن خداحافظی گوشی رو قط کردم و با صدای بلند سرایدار رو صدا زدم
ا.. ت: اجوشیییی اجوشیی ( با داد)
من رفتم دیگه نمیخواد کلید بیاری
مرد: ولی چرادخترم
ا.. ت: میگم فعلا خداحافظ
مرد: خداحافظ دخترم
چطور شده بعد از مدت های طولانی بالاخره یه پارت گذاشتم
اگر بد شده معذرت
و اگر درخواستی دارین حتما بگین
شرایط واسه پارت بعدی
10کامنت
30لایک
ممنون😍
۹.۷k
۲۸ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.