زندگی در سئول p26
زندگی در سئول p26
ویو کوک
اون پسره اعصابمو حسابی خورد کرده...میگه میخوام یه چیزی بیشتر از دوست معمولی واسه ات باشم...ههه چه حرفا مگه من میزارم...ول کن اصن اهمیت نداره چون ات قرار نیس با اون باشه چرا الکی حرص میخورم اخههه
الانم بهتره که به ات پیام بدم ببینم سالم رسیده یا نه ( گوشیش رو برداشت و تایپ کرد...)
کوک: ات سالم رسیدی ؟ ( و منتظر جواب موند)
ویو ات
رفتم خونه یونا...امروز بعد از این کوک اومد پیشمون رفتارای مین سوک یکم عجیب شده بود...احساس میکنم از کوک خوشش نمیاد ولی برا چی ؟؟ مگه مهمه ول کن
یونا: ات کامل نگفتی پس کوک پیشتون اومد اره
ات: اره
یونا: لابد داشتی پرواز میکردی اره
ات: خیلیییی
یونا: اون وقت واسه چی ؟
ات: وا معلومه واسه اینکه دیگه با اون مرتیکه مین سوک تنها نبودم
یونا: فقط همین ؟
ات: اره دیگه
یونا: عاا...اوکی
ات: چیزی شده ؟
یونا: میدونی چیه...فک میکنم که...( صدای نوتیفکیشن گوشی ات اومد و باعث شد حرف یونا نصفه بمونه)
ات: یونا میشه گوشیم رو بدی ببینم کیه
یونا: بیا
ات: عه کوکه
کوک: ات سالم رسیدی ؟
ات: اره ممنون تو چی ؟ ( کمی منتظر موند)
کوک: خوبه منم رسیدم
ات: با مین سوک رفتی خونه
کوک: اره
ات: چیزی که نگفت
کوک: نه چطور
ات: اخه احساس میکنم باهات حال نمیکنه
کوک: اره خودمم فهمیدم ولی به چپمم نیس
ات: افرین افرین...راستی بابت امروز ممنونم
کوک: خواهش میکنم
ات: کاری نداری ؟
کوک: نه مراقبت خودت باش خدافظ
ات: همچنین فعلا
.....
ویو کوک
اون پسره اعصابمو حسابی خورد کرده...میگه میخوام یه چیزی بیشتر از دوست معمولی واسه ات باشم...ههه چه حرفا مگه من میزارم...ول کن اصن اهمیت نداره چون ات قرار نیس با اون باشه چرا الکی حرص میخورم اخههه
الانم بهتره که به ات پیام بدم ببینم سالم رسیده یا نه ( گوشیش رو برداشت و تایپ کرد...)
کوک: ات سالم رسیدی ؟ ( و منتظر جواب موند)
ویو ات
رفتم خونه یونا...امروز بعد از این کوک اومد پیشمون رفتارای مین سوک یکم عجیب شده بود...احساس میکنم از کوک خوشش نمیاد ولی برا چی ؟؟ مگه مهمه ول کن
یونا: ات کامل نگفتی پس کوک پیشتون اومد اره
ات: اره
یونا: لابد داشتی پرواز میکردی اره
ات: خیلیییی
یونا: اون وقت واسه چی ؟
ات: وا معلومه واسه اینکه دیگه با اون مرتیکه مین سوک تنها نبودم
یونا: فقط همین ؟
ات: اره دیگه
یونا: عاا...اوکی
ات: چیزی شده ؟
یونا: میدونی چیه...فک میکنم که...( صدای نوتیفکیشن گوشی ات اومد و باعث شد حرف یونا نصفه بمونه)
ات: یونا میشه گوشیم رو بدی ببینم کیه
یونا: بیا
ات: عه کوکه
کوک: ات سالم رسیدی ؟
ات: اره ممنون تو چی ؟ ( کمی منتظر موند)
کوک: خوبه منم رسیدم
ات: با مین سوک رفتی خونه
کوک: اره
ات: چیزی که نگفت
کوک: نه چطور
ات: اخه احساس میکنم باهات حال نمیکنه
کوک: اره خودمم فهمیدم ولی به چپمم نیس
ات: افرین افرین...راستی بابت امروز ممنونم
کوک: خواهش میکنم
ات: کاری نداری ؟
کوک: نه مراقبت خودت باش خدافظ
ات: همچنین فعلا
.....
۱.۲k
۰۹ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.