زندگی در سئول p25
زندگی در سئول p25
( بعد از اینکه یه چیزی خوردن و کمی هم گشتن کم کم وقت خداحافظی بود )
مین سوک: بچها بشینید برسونمتون
ات: نه نیازی من میخوام برم خونه یونا دو تا کوچه بالاتره میخوام پیاده روی کنم
کوک: تنها نرو خب این شهر امنیت نداره
مین سوک: راس میگه
ات: نیازی نیس نگران باشید از پس خودم بر میام
کوک: باشه ولی باز مراقب باش... خداحافظ
مین سوک: خداحافظ ات
ات: خدافظ پسرا ( رفت)
مین سوک: کوک بشین من برسونمت
کوک: نه نیازی نیس خودم میرم
مین سوک: زود باش بشین
کوک: ب..باشه
مین سوک: خونت کجاس ؟ کدوم سمتی برم
کوک: مستقیم برو فعلا
مین سوک: باش
( همین طور داشتن میرفتن که مین سوک فرصت رو غنیمت شمرد و سکوت بینشون رو شکست)
مین سوک: با ات صمیمی درسته ؟
کوک: اره چطور
مین سوک: ات بهم میگفت
کوک: درست میگه باهم صمیمی هستیم
مین سوک: فقط به عنوان دوتا دوست مگه نه ؟
کوک: فعلا اره
مین سوک: فعلا ؟
کوک: بپیچ سمت راست
مین سوک: جوابمو ندادی ؟
کوک: تو این همه سوال پرسیدی حالا بزار من بپرسم
مین سوک: منتظرم بگو
کوک: توام با ات رفیقی اره ؟
مین سوک: شایدم نه
کوک: منظور؟
مین سوک: اخه از اونجایی که ات رفیقای پسر مثل تو و بقیه همکلاسی هاش زیاد داره شاید من بخوام براش یه چیزی فراتر از دوست معمولی بشم
کوک: اوکی بعداً معلوم میشه...رسیدیم نگه دار ( وقتی داشت پیاده میشد سمت مین سوک برگشت و...)
کوک: راستی... دوستای صمیمی هم میتونن رابطه ای فراتر از دوتا دوست باهم داشته باشن...به این حرفم خوب فک کن
مین سوک: ( پوزخندی زد) باشه حتما
.....
( بعد از اینکه یه چیزی خوردن و کمی هم گشتن کم کم وقت خداحافظی بود )
مین سوک: بچها بشینید برسونمتون
ات: نه نیازی من میخوام برم خونه یونا دو تا کوچه بالاتره میخوام پیاده روی کنم
کوک: تنها نرو خب این شهر امنیت نداره
مین سوک: راس میگه
ات: نیازی نیس نگران باشید از پس خودم بر میام
کوک: باشه ولی باز مراقب باش... خداحافظ
مین سوک: خداحافظ ات
ات: خدافظ پسرا ( رفت)
مین سوک: کوک بشین من برسونمت
کوک: نه نیازی نیس خودم میرم
مین سوک: زود باش بشین
کوک: ب..باشه
مین سوک: خونت کجاس ؟ کدوم سمتی برم
کوک: مستقیم برو فعلا
مین سوک: باش
( همین طور داشتن میرفتن که مین سوک فرصت رو غنیمت شمرد و سکوت بینشون رو شکست)
مین سوک: با ات صمیمی درسته ؟
کوک: اره چطور
مین سوک: ات بهم میگفت
کوک: درست میگه باهم صمیمی هستیم
مین سوک: فقط به عنوان دوتا دوست مگه نه ؟
کوک: فعلا اره
مین سوک: فعلا ؟
کوک: بپیچ سمت راست
مین سوک: جوابمو ندادی ؟
کوک: تو این همه سوال پرسیدی حالا بزار من بپرسم
مین سوک: منتظرم بگو
کوک: توام با ات رفیقی اره ؟
مین سوک: شایدم نه
کوک: منظور؟
مین سوک: اخه از اونجایی که ات رفیقای پسر مثل تو و بقیه همکلاسی هاش زیاد داره شاید من بخوام براش یه چیزی فراتر از دوست معمولی بشم
کوک: اوکی بعداً معلوم میشه...رسیدیم نگه دار ( وقتی داشت پیاده میشد سمت مین سوک برگشت و...)
کوک: راستی... دوستای صمیمی هم میتونن رابطه ای فراتر از دوتا دوست باهم داشته باشن...به این حرفم خوب فک کن
مین سوک: ( پوزخندی زد) باشه حتما
.....
۴۰۰
۲۶ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.