خنده کردم بر جبین صبح

خنده کردم بر جبینِ صبح
با قلبی حزین
خنده ای اما
پریشان خنده ای
بی اختیار

#مهدی_اخوان_ثالث
صبحتــون به مهـــر
دیدگاه ها (۶)

‌ظهر تابستان استسایه ها می دانند که چه تابستانی استسایه هایی...

شاید محال نیست که بعد از هزار سال،روزی غبار ما را ، آشفته پو...

‌دلم را که مرور میکنمتمام آن از آن توستفقط نقطه ای از آن خود...

منبرای همین آمده امتا نورسر مستِ امکانِ وزیدن شود،تا سنگآهست...

امشب بگو ای ماه من، مهتاب کوی کیستی؟دل بر کجا بنهاده ای ،مجذ...

السلام علیک یابن یاسین ع

ناگهان آیینه حیران شد، گمان کردم توییماه پشت ابر پنهان شد، گ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط