ظهر تابستان است


ظهر تابستان است
سایه ها می دانند که چه تابستانی است
سایه هایی بی
لک
گوشه ای روشن و پاک
کودکان احساس! جای بازی اینجاست
زندگی خالی نیست
مهربانی هست سیب هست ایمان هست
آری تا شقایق هست زندگی باید کرد
در دل من چیزی است مثل یک بیشه نور مثل خواب دم صبح
و چنان بی تابم که دلم می خواهد
بدوم تاته دشت بروم تا سر کوه
دورها آوایی است که مرا می خواند

#سهراب_سپهری


آفتاب عشقتــون تابنده🌹 🌹 🌹
دیدگاه ها (۱)

شاید محال نیست که بعد از هزار سال،روزی غبار ما را ، آشفته پو...

‌زمزمه های شب در رگ هایم می روید...#سهراب_سپهریشبتــون دلنشـ...

خنده کردم بر جبینِ صبح با قلبی حزینخنده ای اما پریشان خنده ا...

‌دلم را که مرور میکنمتمام آن از آن توستفقط نقطه ای از آن خود...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط