پارت۱
#پارت۱
_برو کنار ارش...به اندازه کافی دیرم شده...!
+اول باید به حرفام گوش بدی بعد میزارم بری...
نگاهی به ساعت انداختم و نیشخندی زدم...تیز نگاهش کردم...یه قدم رفتم جلو و گفتم:حرف؟!...چه حرفی؟!...مگ حرفیم مونده؟!یادمه اخرین باری ک دیدمت تو فقط حرف زدی...یادمه ک گمشده بودم تو حرفات...یادمه ک غرق شده بودم تو نگاه سردت...
زیر لب اسممو زمزمه کرد:نیاز...
چشمامو ریز کردم و خونسرد گفتم:نیاز مرد آقای کیانی...اون نیاز عاشق تو سری خور که هرچی میگفتی هیچی نمیگفت مرد...دگ ن من تورو میشناسم ن تو منو...تو همون روز...تو همون کافه...پشت همون میز برام مردی!!!...هیچ علاقه ای نمونده که بخوای با حرفات بیشترش کنی😏
مبهوت نگاهم کرد...مردمک چشماش میلرزید...با فکی منقبض شده گفت:باشه...ولی بزار صحبت کنم... حداقلش پشیمون نیستم از اینک تلاش نکردم...
کولمو جا به جا کردم:چرا فک میکنی تلاشت فایده ای داره...این جمله وقتی کاربرد داره ک دیر نشده باشه آقای کیانی
دستاشو مشت کرد و سرشو پایین انداخت...
معلوم بود عصبانی شده و داشت خودشو کنترل میکرد...
نیشخندمو پررنگ تر کردم:خیلی دیر شده...ادم وقتی تلاش میکنه ک بدونه جواب میده...من برای بدست اوردنت تلاش کردم...راستشو بخوای منم فک میکردم میتونم بهت برسم...میتونم دستتو بگیرم و بلند بلند برات حرف بزنم...میتونم بغلت کنم و هیعی از علاقم برات بگم و توام باجونو دل گوش بدی...میتونم باهات غذا درست کنم و ازت بخوام برام اهنگ بخونی...و من...و من غرق بشم تو صدات و دلم برای این حجم از مردونگی ضعف بره...ولی یجا دیدم اشتباه میکنم... تلاش کردن برای کسی که بهت حسی نداره...مثل دست و پا زدن توی مردابی میمونه که باهر حرکتت تورو بیشتر به داخل خودش میکشه...میدونی من دیر به این موضوع پی بردم...من وقتی فهمیدم ک کامل غرق شده بودم تو نگاهت...تو عطر تنت...وقتی فهمیدم که شده بودی تنها امید زندگیم...که هرجا کم میاوردم میگفتم ینفر هست که من باید بخاطرش زندگی کنم...تلاش کنم...
سرمو با تاسف پایین میندازم و میگم:تو این رابطه تنها کسی ک تلاش میکرد من بودم...تلاش یه طرفه... مثل اسلحه ای بود ک ترکشاش دوباره به خودم برمیگشت...علاقه،صداقت،تلاش و...باید دو طرفه باشه...و من اینو دقیقن روزی فهمیدم ک تو روم گفتی از اولم دوسم نداشتی...راستشو بگم این اخرا ناامید شده بودم...خیلیا میگفتن اون مث تو جدی نیس، ولش کن...ولی من باخته بودم...ترجیح میدادم بیشتر غرق شم...روزی ک بهم گفتی خسته شدی همون یذره امیدمم از دست دادم...ایندفه غرق شدم تو یه دنیای سیاه سفید ک همه جاش خاکستری بود...
#Aram
پارت۲:https://wisgoon.com/pin/30663141/
#جذاب
_برو کنار ارش...به اندازه کافی دیرم شده...!
+اول باید به حرفام گوش بدی بعد میزارم بری...
نگاهی به ساعت انداختم و نیشخندی زدم...تیز نگاهش کردم...یه قدم رفتم جلو و گفتم:حرف؟!...چه حرفی؟!...مگ حرفیم مونده؟!یادمه اخرین باری ک دیدمت تو فقط حرف زدی...یادمه ک گمشده بودم تو حرفات...یادمه ک غرق شده بودم تو نگاه سردت...
زیر لب اسممو زمزمه کرد:نیاز...
چشمامو ریز کردم و خونسرد گفتم:نیاز مرد آقای کیانی...اون نیاز عاشق تو سری خور که هرچی میگفتی هیچی نمیگفت مرد...دگ ن من تورو میشناسم ن تو منو...تو همون روز...تو همون کافه...پشت همون میز برام مردی!!!...هیچ علاقه ای نمونده که بخوای با حرفات بیشترش کنی😏
مبهوت نگاهم کرد...مردمک چشماش میلرزید...با فکی منقبض شده گفت:باشه...ولی بزار صحبت کنم... حداقلش پشیمون نیستم از اینک تلاش نکردم...
کولمو جا به جا کردم:چرا فک میکنی تلاشت فایده ای داره...این جمله وقتی کاربرد داره ک دیر نشده باشه آقای کیانی
دستاشو مشت کرد و سرشو پایین انداخت...
معلوم بود عصبانی شده و داشت خودشو کنترل میکرد...
نیشخندمو پررنگ تر کردم:خیلی دیر شده...ادم وقتی تلاش میکنه ک بدونه جواب میده...من برای بدست اوردنت تلاش کردم...راستشو بخوای منم فک میکردم میتونم بهت برسم...میتونم دستتو بگیرم و بلند بلند برات حرف بزنم...میتونم بغلت کنم و هیعی از علاقم برات بگم و توام باجونو دل گوش بدی...میتونم باهات غذا درست کنم و ازت بخوام برام اهنگ بخونی...و من...و من غرق بشم تو صدات و دلم برای این حجم از مردونگی ضعف بره...ولی یجا دیدم اشتباه میکنم... تلاش کردن برای کسی که بهت حسی نداره...مثل دست و پا زدن توی مردابی میمونه که باهر حرکتت تورو بیشتر به داخل خودش میکشه...میدونی من دیر به این موضوع پی بردم...من وقتی فهمیدم ک کامل غرق شده بودم تو نگاهت...تو عطر تنت...وقتی فهمیدم که شده بودی تنها امید زندگیم...که هرجا کم میاوردم میگفتم ینفر هست که من باید بخاطرش زندگی کنم...تلاش کنم...
سرمو با تاسف پایین میندازم و میگم:تو این رابطه تنها کسی ک تلاش میکرد من بودم...تلاش یه طرفه... مثل اسلحه ای بود ک ترکشاش دوباره به خودم برمیگشت...علاقه،صداقت،تلاش و...باید دو طرفه باشه...و من اینو دقیقن روزی فهمیدم ک تو روم گفتی از اولم دوسم نداشتی...راستشو بگم این اخرا ناامید شده بودم...خیلیا میگفتن اون مث تو جدی نیس، ولش کن...ولی من باخته بودم...ترجیح میدادم بیشتر غرق شم...روزی ک بهم گفتی خسته شدی همون یذره امیدمم از دست دادم...ایندفه غرق شدم تو یه دنیای سیاه سفید ک همه جاش خاکستری بود...
#Aram
پارت۲:https://wisgoon.com/pin/30663141/
#جذاب
۲۳.۲k
۲۹ مهر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.