آتشی در وجود من افتاد
.
آتشی در وجود من افتاد
در تنم چار شنبه سوری شد
اشک در چشمهای من پیچید
چشمهای تو هم بلوری شد
هی تَتَق تَق صدای نارنجک
در دلم هی ترقه می ترکید
جنگ من با خودم درون خودم
ذهن من پر شد از شک و تردید
با نبودت عذاب می دیدم
با وجودم عذاب می دیدی
وقت قاشق زنیّ و دقّ الباب
مشت محکم به عشق کوبیدی
در شبِ آخرین سه شنبه ی من
سرخیِ صورت مرا راندی
تو پریدی از آتشم امّا
توی ذهن دقایقم ماندی...
.
پ.ن ؛ جشـن آخـرین چهارشـنبه سال برا تمـوم دوستای نازنیـنم مبارک باشـه و سالی توام با آرامش و کامیـابی برا تک تکتـون آرزومنـدم❤
آتشی در وجود من افتاد
در تنم چار شنبه سوری شد
اشک در چشمهای من پیچید
چشمهای تو هم بلوری شد
هی تَتَق تَق صدای نارنجک
در دلم هی ترقه می ترکید
جنگ من با خودم درون خودم
ذهن من پر شد از شک و تردید
با نبودت عذاب می دیدم
با وجودم عذاب می دیدی
وقت قاشق زنیّ و دقّ الباب
مشت محکم به عشق کوبیدی
در شبِ آخرین سه شنبه ی من
سرخیِ صورت مرا راندی
تو پریدی از آتشم امّا
توی ذهن دقایقم ماندی...
.
پ.ن ؛ جشـن آخـرین چهارشـنبه سال برا تمـوم دوستای نازنیـنم مبارک باشـه و سالی توام با آرامش و کامیـابی برا تک تکتـون آرزومنـدم❤
- ۳۸۰
- ۲۴ اسفند ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط