بزن پلکی به هم گاهی ببین من زنده ام یا نه

بزن پلکی به هم گاهی ببین من زنده ام یا نه؟
شکستی قاب چشمم را ببین جان کنده ام یا نه؟

نشسته روی این میز و عذابم را نمی بینی
تو را تا اوج این قصه خودم آورده ام یا نه؟

به این لبخند زیبای تو معصومانه می خندم
خبر داری تو از آه پس از هر خنده ام یا نه؟

قلم را دست می گیرم، خجالت می کشم از تو
تو می فهمی که از عطر تنت آکنده ام یا نه؟

خودت رابردی و رفتی ...من اما عاشقت ماندم
حسابم کن همین حالا ببین بازنده ام یا نه؟

نگاهی کن به بالا و بگو در گوش من آیا
کسی می دید از بالا که من هم بنده ام یا نه؟
دیدگاه ها (۴)

خورشید به دریا زد و برخاست بخارم تا ابر شوم بر سر چتر تو ببا...

.آتشی در وجود من افتاددر تنم چار شنبه سوری شد اشک در چشمهای ...

حالا که کهکشان منی ماه مشتری !ناهید و اشک و آینه دارم نمی خر...

پشتِ این ثانیه ها ...سفری هست مرا ...تا فراسوی خیال !!!تا بد...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط