راز،همه ی ما یه رازهایی داریم که کسی ازش خبر نداره...غم ه
راز،همه ی ما یه رازهایی داریم که کسی ازش خبر نداره...غم هایی که با قلبمون دفن میکنیم...احساساتی که خاک می خورند و در نهایت میمیرند...توی یک جریان قوی گیر می افتیم و مجبور به ادامه این جریان میشیم...میترسیم از اینکه اعتراف به ضعیف بودن بکنیم...می ترسیم که بگیم کم اوردیم،دیگه نمی تونیم...خیلی سخته...خیلی درد داره...و ترسی که باعث بیشتر شدن این درد میشه...ترسی که باعث میشه دور خودت حسار بکشی...اما...خب شاید،یه نفر پیدا شه که اون حسار رو بشکنه...داخل بشه و قلب درد کشیده و زخمیت رو درمان کنه...و این دقیقا همون حسیه که من دنبالشم...امیدوارم یه روزی پیداش کنم =)
"چقدردنیاعجیبه
۱۴۰۰/۵/۷
:"> .. "
-امروزم داره تموم میشه.. سلام فردا :") !
"چقدردنیاعجیبه
۱۴۰۰/۵/۷
:"> .. "
-امروزم داره تموم میشه.. سلام فردا :") !
۶۳.۴k
۰۷ مرداد ۱۴۰۰