به من نگاه کن نگاه کن

به من نگاه کن، نگاه کن
به بستر رگان من.
ببین چگونه موج می زند غمت میان آن
چو گيسوان بافته.
ز پشت من گذر مکن،
که راه شوم درد های جانگزاست.
و درد شیهه می کشد،
گذر مکن، نگه مکن،
که درد شیهه می کشد، میان بند بند نای استخوان من
کجاست؟
کجاست جاده های خواب؟
کجاست راز سر به مهر خاموشی؟
کجاست شهر ناشناس عطرهای ناب؟
مرا میان جنگل بلور دست های خود
پناه ده
به زهر مرگبار بوسه، التیام ده
مرا، مرا، بِکِش، بِکُش
نجات ده.
تو ای فریب راستین!
و آنچه رفت و
رفت و
رفت
رفت و در من است،
بر آب ده.


#نصرت_رحمانی
دیدگاه ها (۱۰)

زانو می زنی و طلب رهایی می کنیساعت ها و ساعت هااما کسی صدایت...

تا حالا به هوا تكيه دادى كه زمين نخورى؟

Nobody:Every night and every morn, some to misery are born. ...

استراگون: بهترین کار اینه که منم بکشی، مثل اون یکی.ولادیمیر:...

#طلوعِ‌چشمهایت...به خیالم می‌روی و از یاد خواهم برد نگاه ملی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط