خورشید در خون. باز آب، سرخ. خاک، سرخ. آسمان سرخ. ابر، سیا
خورشید در خون. باز آب، سرخ. خاک، سرخ. آسمان سرخ. ابر، سیاه و دل، سیاه و رنگ پرچم ها، سیاه. ببین چگونه غم در غمت ماتم گرفته است. حدیث حادثه انگار زنگار می شود به روی زخمی ماه. که خورشید را وقت سحر، خیمه در خون نشسته است. میان خواب آشفتگی کودکان درد، خفته است صدای هلهله رودها در اشک. نهیب واقعه، قامت ایوب، کمان می کند. کشتی نوح می شکند. آیا پیدا می شود یاری کننده ای هنوز که یاری ات کند؟
۴.۹k
۱۶ مهر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.