صبح بودلباس پوشیدم تا برم سیگار بخرم

صبح بود،لباس پوشیدم تا برم سیگار بخرم،
مامانم صدای منو شنید که دارم از خونه میرم بیرون،با صدا بلند گفت:
یه وینستون هم واسه من بگیر!
و دیگه سیگار نکشیدم_
ح میم
دیدگاه ها (۹۲)

تش نگاهامون به هم خیره شد_لبخند روی لبامون اومد_این آغاز یه ...

مردم خیلی مزخرفناگه میخواستن منو تو با هم نباشیمچرا میخواستن...

خیلی جالبه همش توی اوج عصبانیت میگم: وقتی از دنیا رفتی بم خب...

گفت از دردات بگو_سکوت کردم_گفت لطفا بگو من با بقیه فرق دارم ...

نفرین شیرین. پارت 1

اسم فیک :زندگی تباه من

《 مدرسه رویایی 》

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط