تنفر تا عشق
#تنفر_تا_عشق
#اد_جئون
#پارت_30
سئون اومد لباسشم عوض کرده بود
اومد رو مبل نشست ک کوک گف
کوک:ات برو اماده شو با سئون برین لباس بخرین واس فردا
ات:من با اون جایی نمیرم
سئون:ن اینکه من از خدامه،منم با این جایی نمیرم
کوک:همین ک گفتم ات زود باش
ات:من ..
کوک:بدو
خیلی جدی اینو گفت منم بلند شدم لباس پوشیدم و رفتم پایین
کوک:ماشین دم در منتظره،آدم باشید
رفتیم ت ماشین نشستیم و هیچ حرفی نزدیم
ماشین جلوی ی پاساژ بزرگ نگه داش وما پیاده شدیم
داشتیم میرفتیم که ی دختره با اون همه وسایل که ت دستش بود خرد ب سئون
و بعدش خیلی طلبکارانه گف
دختره:کوری مگه ت؟
سئون هم معلوم بود خیلی دستش درد گرفته منم با اینکه دلم ع سئون خیلی پر بود اما ع لحن دختره خشم نیومد و گفتم
ات:ت مث گاو اومدی بعد ب این میگی کور؟
دختره : من با ت نبودم
ات: ولی من با ت بودم
دختره ی ایشی گفت و رفت
داشتیم ب طرف ی مغازه ک ت اون پاساژه بود میرفتیم که سئون گف
سئون:مرسی که ازم طرفداری کردی
ات:خواعش
خیلی بی حوصله بش گفتم و ب راهم ادامه دادم سئونم انگار همش میخاس ی چیزی بگه واما نمی تونست
سئون:عاامم میشه از این ب بعد مث ادم باهم دوس باشیم؟
ات: من ادمم ت مث گاو رفتا....
سئون :یاا دوبارع شروع نکن
تازع بخاطر اینکه موهاتو کشیدمم ببخشید
ات:امم
نمیدونم چطوری یهو شبیه ادما شد و انقدر تغیر کرد
اما رفتارش کلا عوض شده بود دیه اون سئون رومخ فیسو نبود
رفتیم ت مغازه و ی خانومه اومد گفت
خانومه :به به خانم جئون افتخار دادید
سئونم گف
سئون:سلام خانم لی لباس جدید چی اوردید؟
لی: ت این ردیفه ،همراهتون بیام؟
سئون :ن نیازی نیست
بعد ب سمت رگال لباس ها رفتیم ک سئون یکی از لباس هارو برداشت و با ذوق گف
سئون:خشگله ننن؟
ات:اومم
بعدشم پرو کرد و گفت
سئون:خشگل شدم ؟
دروغ چرا بهش میومد
که با همون لباس اومد بیرون و اروم زد رو شونم و گف
سئون :یاا انقدر سرد نباش دیه
لبخندی بهش زدمو گفتم خشگله
نمیدونم چرا ولی هنو یخم اب نشده بود
سئون:خب ت چی انتخاب کردی؟
ات: فعلا هیچی
سئون:ینی چی هیچی برو ی چی انتخاب کن بیا
لباسارو داشتم نگاه میکردم ک یکی بنظرم خیلی خشگل بود برشداشتمو ب سمت سئون
رفتم
ات:ب نظرم این خیلی خوشگلههه
سئون :نظر منم همینه، حالا بپوشش
ات:چطور شدمم؟
سئون:اوهه دختر خیلی بهت میاد
خلاصه لباساشونو گرفتن و رفتن عمارت
*گشادیم میاد بقیشو بنوسم
نظراتتون👼🏻🐾
#اد_جئون
#پارت_30
سئون اومد لباسشم عوض کرده بود
اومد رو مبل نشست ک کوک گف
کوک:ات برو اماده شو با سئون برین لباس بخرین واس فردا
ات:من با اون جایی نمیرم
سئون:ن اینکه من از خدامه،منم با این جایی نمیرم
کوک:همین ک گفتم ات زود باش
ات:من ..
کوک:بدو
خیلی جدی اینو گفت منم بلند شدم لباس پوشیدم و رفتم پایین
کوک:ماشین دم در منتظره،آدم باشید
رفتیم ت ماشین نشستیم و هیچ حرفی نزدیم
ماشین جلوی ی پاساژ بزرگ نگه داش وما پیاده شدیم
داشتیم میرفتیم که ی دختره با اون همه وسایل که ت دستش بود خرد ب سئون
و بعدش خیلی طلبکارانه گف
دختره:کوری مگه ت؟
سئون هم معلوم بود خیلی دستش درد گرفته منم با اینکه دلم ع سئون خیلی پر بود اما ع لحن دختره خشم نیومد و گفتم
ات:ت مث گاو اومدی بعد ب این میگی کور؟
دختره : من با ت نبودم
ات: ولی من با ت بودم
دختره ی ایشی گفت و رفت
داشتیم ب طرف ی مغازه ک ت اون پاساژه بود میرفتیم که سئون گف
سئون:مرسی که ازم طرفداری کردی
ات:خواعش
خیلی بی حوصله بش گفتم و ب راهم ادامه دادم سئونم انگار همش میخاس ی چیزی بگه واما نمی تونست
سئون:عاامم میشه از این ب بعد مث ادم باهم دوس باشیم؟
ات: من ادمم ت مث گاو رفتا....
سئون :یاا دوبارع شروع نکن
تازع بخاطر اینکه موهاتو کشیدمم ببخشید
ات:امم
نمیدونم چطوری یهو شبیه ادما شد و انقدر تغیر کرد
اما رفتارش کلا عوض شده بود دیه اون سئون رومخ فیسو نبود
رفتیم ت مغازه و ی خانومه اومد گفت
خانومه :به به خانم جئون افتخار دادید
سئونم گف
سئون:سلام خانم لی لباس جدید چی اوردید؟
لی: ت این ردیفه ،همراهتون بیام؟
سئون :ن نیازی نیست
بعد ب سمت رگال لباس ها رفتیم ک سئون یکی از لباس هارو برداشت و با ذوق گف
سئون:خشگله ننن؟
ات:اومم
بعدشم پرو کرد و گفت
سئون:خشگل شدم ؟
دروغ چرا بهش میومد
که با همون لباس اومد بیرون و اروم زد رو شونم و گف
سئون :یاا انقدر سرد نباش دیه
لبخندی بهش زدمو گفتم خشگله
نمیدونم چرا ولی هنو یخم اب نشده بود
سئون:خب ت چی انتخاب کردی؟
ات: فعلا هیچی
سئون:ینی چی هیچی برو ی چی انتخاب کن بیا
لباسارو داشتم نگاه میکردم ک یکی بنظرم خیلی خشگل بود برشداشتمو ب سمت سئون
رفتم
ات:ب نظرم این خیلی خوشگلههه
سئون :نظر منم همینه، حالا بپوشش
ات:چطور شدمم؟
سئون:اوهه دختر خیلی بهت میاد
خلاصه لباساشونو گرفتن و رفتن عمارت
*گشادیم میاد بقیشو بنوسم
نظراتتون👼🏻🐾
۳.۹k
۰۴ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.