انتقام عاشقانه پارت

انتقام عاشقانه (پارت ۸)

(یک هفته بعد)
وای باورم نمی شد امروز روز کنسرت بود،وقتی خبر اومدن یه عضو جدید به گروه و نشون دادنش تو کنسرت پخش شد افراد زیادی بلیط خریده بودن و کنسرت واقعا بزرگی بود
هانیا هم برای کنسرت اومده بود ولی نانیا کار داشت و نتونست بیاد.من برای پوشوندن صورتم یه سویشرت مشکی پوشیده بودم و کلاهش رو تا روی صورتم کشیدم و صورتم روی با یه دستمال مشکی پوشوندم
همه گروه رفتند روی استیج و داشتند با مردم حرف می زدند وقتی تموم شد هرکی سرجاش ایستاد و آهنگ شروع شد و شروع کردن به خوندن و رقصیدن ، تمام مدت من پشت استیج بودم اما کامل میتونستم اجرا رو ببینم،یکی اومد و گفت برم روی استیج،نوبت من بود همه اعضا در همون حالت ایستاده بودن من همینجوری که می خوندم رفتم جلوشون جی بی و مارک اومدن جلو و دو طرف می رقصیدند و منم می خوندم و می رقصیدم یکم که گذشت همه اومدن جلو و شرع کردن به خوندن وقتی اجرا تموم شد ایستادیم و رو به مردم تعظیم کردیم که جی بی رو به مردم گفت
-حالا نوبت نشون دادن صورت عضو جدیده ، حاظرید؟؟
مردم+بله
جی بی اومد طرفم و جلوم ایستاد منم کلاه رو از سرم کشیدم و دستمال روی صورتم رو باز کردم وقتی کارم تموم شد جی بی رفت کنار و دوربین ها روی من زوم شدند و منو با مانیتور های بزرگ کنار استیج نشون دادند که صدای تشویق اومد بعد از چند دقیقه خداحافظی کردیم و رفتیم پشت استیج که هانیا اومد پیشم ،این یک هفته گذشته هانیا دوبار گروه رو دیده بود و با همشون صمیمی شده بود به جز بم بم و همیشه به سر و گول هم می پریدند
اومد طرفم و یه دسته گل بزرگ که ترکیبی از رز سفید و آبی بود(ترکیب رز سفید و آبی گل موردعلاقه صبا ست) بهم داد
هانیا+صبا بهت تبریک میگم عالی اجرا کردیم
-ممنونم هانیا جونم
بعدشم همو بغل کردیم وقتی از هم جدا شدیم رو به گروه کرد و بهشون تبریک گفت اونا هم تشکر کردند چند دقیقه موند بعدش رفت که یه نفر اومد تو و یه بسته بهم داد
+خانم اینو یک نفر داد بدم به شما
-باشه خیلی ممنونم
بسته رو باز کردم،با دیدن چیزی که تو بسته بود حالم بد شد سریع از اتاق اومدم بیرون و روبه اونی که بسته رو بهم داد گفتم
-کی این بسته رو آورد؟؟؟
+نمیدونم صورتش رو ندیدم از اون طرف رفت
دویدم همون جایی که اشاره کرده بود ولی هیچکس نبود
جی بی صدام زدم اما دیگه طاقت نیاوردم و چشمام سیاهی رفت و دیگه هیچی نفهمیدم وقتی چشمامو باز کردم تو اتاق گیریم بودم و اعضا هم روبه روم بودند
جی بی+حالت خوبه؟؟؟
-من خوبم چه اتفاقی برام افتاد؟؟؟
بم بم+به محض اینکه اون جعبه رو دیدی از اتاق رفتی بیرون اومدیم دنبالت که دیدیم وسط فن ها و خبر نگارا بودی
جی بی صدات کرد اما تو بیهوش شدی
منیجر+میتونی راه بری؟؟؟ الان باید بریم
بعدش رو به من کرد و گفت
منیجر+جلوی در پر از خبرنگاراییه که میخوان باهات مصاحبه کنند هیچی بهشون نمیگی و هر سوالی پرسیدند میگی در اولین فرصت یه مصاحبه انجام میدی
-متوجه شدم
جی بی+آقای پارک ما کنار صبا هستیم تا جایی که امکان داره جلوی خبرنگار ها رو میگیریم
منیجر+باشه موفق باشید فقط زود باشید بریم
همین که از در رفتیم بیرون تعداد زیادی خبرنگار و فن ریختند سرمون اما گروه نزاشتند بیان طرف من اما تعدادشون زیاد شد و کنترل کردنشون سخت بود برای همین مارک اومد طرفم و در گوشم گفت
مارک+بهتره منو تو بریم گروه سرشون رو گرم می کنند تا متوجه ما نشن اونا میخوان با تو مصاحبه کنند
-باشه بریم
سریع از بین جمعیت رد شدیم و رفتیم پارکینگ اما سوار ون نشدیم و مارک رفت طرف یه لامبورگینی مشکی و گفت سوار شم
-ببخشید مگه سوار ون نمی شیم
+نه گروه با ون میان منو تو زودتر میریم حالا سوار شو تا خبرنگارا نرسیدند.
سوار شدم اونم نشست پشت فرمون و سریع راه افتاد بعد از چند دقیقه رسیدیم سریع پیاده شدم و رفتم تو خونه و سریع رفتم اتاقم نشستم رو تختم و اونو از جیب سویشرتم بیرون کشیدم اما این امکان نداشت یعنی خودش بوده؟اصلا برای چی برگشته؟با من چیکار داره؟؟؟و یه عالمه سوال های دیگه که ذهنم رو مشغول کرده بود سرگیجه گرفته بودم و متوجه شدم دوباره ضعف کردم دوباره گذاشتمش تو جیبم و رفتم پایین همه اومده بودند و روی مبل نشسته بودند که با صدای پای من برگشتند میدونستم سوال های زیادی ذهنشون رو مشغول کرده رفتم تو آشپزخونه یه لیوان آب خوردم و رفتم تو پذیرایی کنار بقیه نشستم.
یونگجه+صبا میتونم یه سوال بپرسم؟
-آره بپرس جواب میدم
یونگجه+اون چی بود که با دیدنش اونجوری شدی؟؟؟
دستبند و از جیبم در آوردم و گفتم
-اینو میگی
یونگجه+آره
-این ستاره ی سیاهِ
همه+ستاره سیاه
-آره
بم بم+براچی با دیدنش حالت بد شد؟؟؟
-اگه میشه بزارید جواب ندم بعدا شاید بهتون بگم
بم بم+باشه
-ببخشید من حالم خوب نیست میرم بخوابم
و سریع رفتم تو اتاقم لباسام رو عوض کردم و خوابید
دیدگاه ها (۳۴)

انتقام عاشقانه پارت۹رفتم تو آشپزخونه،همه بودند صبح بخیر گفتم...

قمار عشق ۵ #موقت

کپشن رو بخونید👇 👇 👇 توی سروش یه کانال زدیم پر از وانشات/بیوگ...

👇 👇 تو این عکس چانیول داشته حرف میزده بکی هم ریز ریز می خندی...

:تهیونگ: اون موضوع رو بسپار به من، من حلش می کنما/ت: خب ...

نام فیک: عشق مخفیPart: 46ویو ات*شب شد و مهمونا اومدن*رنگ رو ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط