پارت ۲۲ فیک تهکوک
مرسی که میخونی شرایط پارت بعدی رو آخر فیک گذاشتم
ویو کوک
_خب این یعنی چی آقای دکتر؟
[علامت دکتره *]
*یعنی ایشون تو بچگیشون حافظ شون رو از دست دادن و احتمالا صحنه ی آشنایی دیدن ک باعث برگشتن حافظه شده ، البته یواش یواش یادشون میاد..!
[بعد از ۳۰ مین ]
_بیب دلت میخواد کجا بری ؟
+عوممممم میخوای بریم تفریح؟
_شاید ی مسافرت چند روزه!
+جدی؟
_آره خودمم خیلی وقته فشار میارم به خودم !
+عوممم پس بریم جنگل؟
_جنگلللل؟
+نمیریم؟
_میریم اتفاقا. اونجا ی کلبه چوبی خیلی قشنگی هم دارم!
+عالیههه
_پس بریم وسایل لازم رو برداریم !
_اوهوم
[۲ ساعت بعد]
_تهههه کجا موندی پس بیا بریم دیگه!
+دارم میاااام
_مگه داریم میریم سفر قندهار؟؟؟؟؟؟؟
+ممکنه لازم بشن!
_هوفففف حالا بیا بریم
[۱ ساعت بعد]
_رسیدیم!
+اینجاست!خیلی خوشگلهههه
_پیاده شو
ویو ته
از ماشین پیاده شدم که سرم گیج رفت و ی صحنه هایی دیدم که انگار همینجا بود تو همین کلبه!سرمو گرفتم و به ماشین تکیه دادم!
_بیب تو خوبی؟
+عوممم خوبم
_بریم تو
رفیتم تو و من نشستم رو مبل و کوک برام ی لیوان آب آورد
+کو....ددی این کلبه رو خودت از همون اول داشتی؟
_نه خریدمش
+آها از کی؟
_از املاک این خونه برای ی خانواده ی پولداری بوده که تو تصادف میمیرن و این خونه برای پسر کوچیکشون بوده که اونم تو تصادف میمیره و دیگه این خونه میشه برای مادربزرگش که اونم این خونه رو میفروشه و .....آره
+آها...ددی بریم تو جنگل؟
_چرا نریم پاشو وسایل لازم برداریم بریم!
+لبخند*
دیریریریریریرینگ دینگ دین(زنگ گوشی کوک)
_الو؟
*..........
_چییییی؟؟؟
*..........
_باشه ، همینجوری ادامه بده،بهتره زودتر بفهمی قصدش چیه!
[پایان]
+چیشد ددی؟
_هیچی بیب برو زودتر وسایل لازمه رو بردار بدو!
[۳۰مین بعد]
_همینجا خوبه؟نزدیک چشمه هم هست
+آره به نظرم بهترین جا همینجاست
همونجا مستقر شدیم و کلی خوشگذروندیم!
[فلش بک به شب تو کلبه ]
نشسته بودیم داشتیم تی وی نیگاه میکردیم که گوشیم پیام اومد نگاه کردم دیدم هونگ جوعه چرا انقدر عصبیه؟
_کیه بیب؟
+هونگ جو داره پیام میده ولی نمیدونم چرا عصبیه!
_اخخخ ببخشید من یادم رفت بهت بگم هونگ جو زنگ زد بهت تو خواب بودی من جواب دادم کف بهت بگم بهش زنگ بزنی کار واجب داره من یادم رف!
+عااااا کونمو پاره میکنه الان این
زنگ زدم هونگ جو و تو اولین بوق جواب دادو داد بلندی کشید
[علامت هونگجو*]
*تههههههههههههههههههههههههه
+بلهههههههههههههههههههههههه
*پسره ی دیوونه چرا بهم زنگ نزدی ها؟
+جونگ کوک یادش رف بهم بگه ، جانم چی میخوای بگی!!
*مامان بزرگ.....
+مامان بزرگ چی؟
*میخواد ی چیزایی رو بهت بگه و به هیچکی چیزی نمیگه پاشو برو دیدنش
+عاااا کجا برم؟؟مگه خونش نی؟؟
*نه سکته کرد بردنش بیمارستان بستریه
+وای کی؟
* ۲ روز پیش
*+.........................
شرایط پارت بعد ۴۵ لایک و ۴۵ کامنت
فالو فراموش نشه
به نظرتون مامان بزرگ ته چی میخواد بهش بگه.؟!
ویو کوک
_خب این یعنی چی آقای دکتر؟
[علامت دکتره *]
*یعنی ایشون تو بچگیشون حافظ شون رو از دست دادن و احتمالا صحنه ی آشنایی دیدن ک باعث برگشتن حافظه شده ، البته یواش یواش یادشون میاد..!
[بعد از ۳۰ مین ]
_بیب دلت میخواد کجا بری ؟
+عوممممم میخوای بریم تفریح؟
_شاید ی مسافرت چند روزه!
+جدی؟
_آره خودمم خیلی وقته فشار میارم به خودم !
+عوممم پس بریم جنگل؟
_جنگلللل؟
+نمیریم؟
_میریم اتفاقا. اونجا ی کلبه چوبی خیلی قشنگی هم دارم!
+عالیههه
_پس بریم وسایل لازم رو برداریم !
_اوهوم
[۲ ساعت بعد]
_تهههه کجا موندی پس بیا بریم دیگه!
+دارم میاااام
_مگه داریم میریم سفر قندهار؟؟؟؟؟؟؟
+ممکنه لازم بشن!
_هوفففف حالا بیا بریم
[۱ ساعت بعد]
_رسیدیم!
+اینجاست!خیلی خوشگلهههه
_پیاده شو
ویو ته
از ماشین پیاده شدم که سرم گیج رفت و ی صحنه هایی دیدم که انگار همینجا بود تو همین کلبه!سرمو گرفتم و به ماشین تکیه دادم!
_بیب تو خوبی؟
+عوممم خوبم
_بریم تو
رفیتم تو و من نشستم رو مبل و کوک برام ی لیوان آب آورد
+کو....ددی این کلبه رو خودت از همون اول داشتی؟
_نه خریدمش
+آها از کی؟
_از املاک این خونه برای ی خانواده ی پولداری بوده که تو تصادف میمیرن و این خونه برای پسر کوچیکشون بوده که اونم تو تصادف میمیره و دیگه این خونه میشه برای مادربزرگش که اونم این خونه رو میفروشه و .....آره
+آها...ددی بریم تو جنگل؟
_چرا نریم پاشو وسایل لازم برداریم بریم!
+لبخند*
دیریریریریریرینگ دینگ دین(زنگ گوشی کوک)
_الو؟
*..........
_چییییی؟؟؟
*..........
_باشه ، همینجوری ادامه بده،بهتره زودتر بفهمی قصدش چیه!
[پایان]
+چیشد ددی؟
_هیچی بیب برو زودتر وسایل لازمه رو بردار بدو!
[۳۰مین بعد]
_همینجا خوبه؟نزدیک چشمه هم هست
+آره به نظرم بهترین جا همینجاست
همونجا مستقر شدیم و کلی خوشگذروندیم!
[فلش بک به شب تو کلبه ]
نشسته بودیم داشتیم تی وی نیگاه میکردیم که گوشیم پیام اومد نگاه کردم دیدم هونگ جوعه چرا انقدر عصبیه؟
_کیه بیب؟
+هونگ جو داره پیام میده ولی نمیدونم چرا عصبیه!
_اخخخ ببخشید من یادم رفت بهت بگم هونگ جو زنگ زد بهت تو خواب بودی من جواب دادم کف بهت بگم بهش زنگ بزنی کار واجب داره من یادم رف!
+عااااا کونمو پاره میکنه الان این
زنگ زدم هونگ جو و تو اولین بوق جواب دادو داد بلندی کشید
[علامت هونگجو*]
*تههههههههههههههههههههههههه
+بلهههههههههههههههههههههههه
*پسره ی دیوونه چرا بهم زنگ نزدی ها؟
+جونگ کوک یادش رف بهم بگه ، جانم چی میخوای بگی!!
*مامان بزرگ.....
+مامان بزرگ چی؟
*میخواد ی چیزایی رو بهت بگه و به هیچکی چیزی نمیگه پاشو برو دیدنش
+عاااا کجا برم؟؟مگه خونش نی؟؟
*نه سکته کرد بردنش بیمارستان بستریه
+وای کی؟
* ۲ روز پیش
*+.........................
شرایط پارت بعد ۴۵ لایک و ۴۵ کامنت
فالو فراموش نشه
به نظرتون مامان بزرگ ته چی میخواد بهش بگه.؟!
۱۳.۷k
۰۳ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.