ز دستم می روی اما صدایم در نمی آید

ز دستم می روی اما صدایم در نمی آید
دلم می سوزد و کاری ز دستم بر نمی آید
سرم را می گذارم روی کتف خواهرم زینب
الا ای محرم دردم چرا اکبر نمی آید
دیدگاه ها (۱)

در رزمگاه عشق نه فرق پسر شکستگویی درست، شیشه عمر پدر شکستپشت...

ناگهان قلب حرم وا شد و یک مرد جوان مثل تیری که رها می شود از...

-حرمله :پدر را بزنم یا پسر را؟-پسر را بزن ..پدر خودش می افتد...

پیر همه بود اگرچه او کودک بود صبرش ز غریبی پدر اندک بود می ک...

🌱🍒این شعرا را برایت به یادگار می گذارم        دلی نوجوان را ...

مکن از برم جدایی،مرو از کنارم امشبکه نمی شکیبد از تو دل بی ق...

دستم خواب رفته بود، دست راستم که گذاشته بودم زیر سرت و خوابت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط