رمان دورترین نزدیک کاور شخصیت ملیسا
#پارت_12
هنوزم این خودخواهه مغرورودوسداری؟!
معلومه ک اره امروزحتی بیشتر از6 ماه پیش دوسش داری! اونم فقط باچندبرخوردکم!عاقبتش چیه؟اصاقراره عاقبتی داشته باشه؟اگه بریو تمامتم بزاری واسه ماهورحتی بدون لحظه ای تردید ردت میکنه!اما تو چی؟تسلیم میشی؟از عشق اولت میگذری؟نه! پس برو وتااخرین نفس سعی کن بدستش بیاری!!
باحرف سامان به خودم اومدم
سامی:ترانه چرابغض کردی؟!
من میخام گریه کنم؟اه لعنتی نفس عمیقی کشیدم
-نه چیزی نیست بریم خونه ملیس اینا
سامان بدون کلمه ای حرکت کردوجلوی ی خونه اپارتمانی نگه داشت
سامان:محل زندگیشون اینجاس
پیاده شدمو ازسامان تشکر کردم
که ماشین ماهورکنارماشین سامان پارک شد! قلبم داشت میومدتودهنم هعییییی خدااایامنو نگه دارکاری نکنم این ضایع کنه!
کناردر راننده ماشین سامان بودمو ماشین ماهور اونطرف من،شیشه رودادپایینوبدون توجه ب من عینکشودادبالا
+سامی بیابالا!
سامان:ن داداش من ترانه رورسوندم میرم خونه رامین کار دارم ناهارم بدون من کیف نمیده بترسیدازروزی که سامان تو و ترانه وملیسو نفرین کنه!
+خدانگهداربانمک!
چه بی ذوق
بلندگفتم_ساااامی خدافظی
سامان:خدافظ عزیزم مواظب باش بعضیانخورنت!
خندیدم ک ماهور بیتفاوت زل زد ب سامان
سامان رفتوماهورپیاده شد
نمیدونسم چیکارکنم ماهور بدون هیچ حرفی سوار ماشین شدورفت سمت پارکینگ!
ماتومبهوت وایساده بودم ک ماهورازپارکینگ اومدبیرونو به سمت ورودی اپارتمان حرکت دنبالش راه افتادم و سوار آسانسورشدیم،طبقه چهارمو زددیگه کافی بود این سکوت بسم الله
-سلام!
بدون نگاه کردن سرشوتکون داد
-لال تشریف دارین؟!
جوری گردنشوبرگردوند ک خندم گرف
-خوردشد باباارومتر!
بااخم نگاشوبرگردوند،بیاهمینجوری پیگیرباشی ترانه تا 2 سال بعدشایدتازه اسمتویادبگیره
-باشه باشه فهمیدم همون روزاولی کیف پولتواوردم فهمیدم لالی!فقط موندم احیانابازبان اشاره تدریس میکنی؟
قبل ازهرواکنشی ازطرف ماهورآسانسورنگه داشتودربازشد میخاست بره بیرون
_یادنگرفتی اول خانوما؟!
باعصبانیت برگشت طرفم
+ببین زیادی داری اویزون بازی درمیاری هرچی هیچی نمیگم بخاطرملیسو سامانه هرجوری ک اوناروگول زدی من یکی خرنمیشم قصدت چیه هان؟!
بهتره حواست ب رفتارت باشه سامانم نمی دونه خانوم همزمان به صدنفرآویزونه پاش برسه باهمه لاس میزنه!
من همینجوری مات مونده بودم تواسانسور ک رفت بیرونو کلیدانداخت رفت توواحدشونودروکوبید!
ازآسانسوراومدم بیرونونشستم روزمین برام مهم نبودگریم گرف ازاینهمه قضاوت بیجا،اصلا اره نامردمیبینی ک دارم به ابواتیش میزنم برات خودموکوچیک میکنم اینجوری رفتار میکنی،اویزون!هه اره دارم اویزونت میشم!من احمق عاشقت شدم اخه چرا...
#دورترین_نزدیک
🌸😊
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #قشنگ #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن
هنوزم این خودخواهه مغرورودوسداری؟!
معلومه ک اره امروزحتی بیشتر از6 ماه پیش دوسش داری! اونم فقط باچندبرخوردکم!عاقبتش چیه؟اصاقراره عاقبتی داشته باشه؟اگه بریو تمامتم بزاری واسه ماهورحتی بدون لحظه ای تردید ردت میکنه!اما تو چی؟تسلیم میشی؟از عشق اولت میگذری؟نه! پس برو وتااخرین نفس سعی کن بدستش بیاری!!
باحرف سامان به خودم اومدم
سامی:ترانه چرابغض کردی؟!
من میخام گریه کنم؟اه لعنتی نفس عمیقی کشیدم
-نه چیزی نیست بریم خونه ملیس اینا
سامان بدون کلمه ای حرکت کردوجلوی ی خونه اپارتمانی نگه داشت
سامان:محل زندگیشون اینجاس
پیاده شدمو ازسامان تشکر کردم
که ماشین ماهورکنارماشین سامان پارک شد! قلبم داشت میومدتودهنم هعییییی خدااایامنو نگه دارکاری نکنم این ضایع کنه!
کناردر راننده ماشین سامان بودمو ماشین ماهور اونطرف من،شیشه رودادپایینوبدون توجه ب من عینکشودادبالا
+سامی بیابالا!
سامان:ن داداش من ترانه رورسوندم میرم خونه رامین کار دارم ناهارم بدون من کیف نمیده بترسیدازروزی که سامان تو و ترانه وملیسو نفرین کنه!
+خدانگهداربانمک!
چه بی ذوق
بلندگفتم_ساااامی خدافظی
سامان:خدافظ عزیزم مواظب باش بعضیانخورنت!
خندیدم ک ماهور بیتفاوت زل زد ب سامان
سامان رفتوماهورپیاده شد
نمیدونسم چیکارکنم ماهور بدون هیچ حرفی سوار ماشین شدورفت سمت پارکینگ!
ماتومبهوت وایساده بودم ک ماهورازپارکینگ اومدبیرونو به سمت ورودی اپارتمان حرکت دنبالش راه افتادم و سوار آسانسورشدیم،طبقه چهارمو زددیگه کافی بود این سکوت بسم الله
-سلام!
بدون نگاه کردن سرشوتکون داد
-لال تشریف دارین؟!
جوری گردنشوبرگردوند ک خندم گرف
-خوردشد باباارومتر!
بااخم نگاشوبرگردوند،بیاهمینجوری پیگیرباشی ترانه تا 2 سال بعدشایدتازه اسمتویادبگیره
-باشه باشه فهمیدم همون روزاولی کیف پولتواوردم فهمیدم لالی!فقط موندم احیانابازبان اشاره تدریس میکنی؟
قبل ازهرواکنشی ازطرف ماهورآسانسورنگه داشتودربازشد میخاست بره بیرون
_یادنگرفتی اول خانوما؟!
باعصبانیت برگشت طرفم
+ببین زیادی داری اویزون بازی درمیاری هرچی هیچی نمیگم بخاطرملیسو سامانه هرجوری ک اوناروگول زدی من یکی خرنمیشم قصدت چیه هان؟!
بهتره حواست ب رفتارت باشه سامانم نمی دونه خانوم همزمان به صدنفرآویزونه پاش برسه باهمه لاس میزنه!
من همینجوری مات مونده بودم تواسانسور ک رفت بیرونو کلیدانداخت رفت توواحدشونودروکوبید!
ازآسانسوراومدم بیرونونشستم روزمین برام مهم نبودگریم گرف ازاینهمه قضاوت بیجا،اصلا اره نامردمیبینی ک دارم به ابواتیش میزنم برات خودموکوچیک میکنم اینجوری رفتار میکنی،اویزون!هه اره دارم اویزونت میشم!من احمق عاشقت شدم اخه چرا...
#دورترین_نزدیک
🌸😊
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #قشنگ #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن
۸.۶k
۰۴ بهمن ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.