تو که دستت به نوشتن آشناست

تو که دستت به نوشتن آشناست
دلت از جنس دل خسته ی ماست
دل دریا رو نوشتی 
همه دنیا رو نوشتی
دل ما رو بنویس
بنویس هر چه که ما رو به سر اومد
بد قصه ها گذشت و بدتر اومد
بگو از ما که به زندگی دچاریم
لحظه ها رو می کشیم ، نمی شماریم
بنویس از ما که در حال فراریم
توی این پاییز بد فکر بهاریم
دل دریا رو نوشتی 
همه دنیا رو نوشتی
دل ما رو بنویس
دست من خسته شد از بس که نوشتم
پای من آبله زد از بس که دویدم
تو اگر رسیده ای ما رو خبر کن
چرا اونجا که تویی من نرسیدم
تو که از شکنجه زار شب گذشتی
از غبار بی سوار شب گذشتی
تو که عشق و با نگاهت تازه دیدی
باده بان به سینه ی دریا کشیدی
دل دریا رو نوشتی 
همه دنیا رو نوشتی
دل ما رو بنویس
بنویس از ما که عشقو نشناختیم
حرف خالی زدیم و قافیه باختیم
بگو از ما که تو خونمون غریبیم
لحظه لحظه در فرار و در فریبیم
بگو از ما که به زندگی دچاریم
لحظه ها رو می کشیم ، نمی شماریم
دل دریا رو نوشتی 
همه دنیا رو نوشتی
دل ما رو بنویس.
دیدگاه ها (۴۹)

درآستانۀ توکسی ناامید نیستآقابرای ماهمه،باب الحوائجیبی شک شف...

من به همراه نسیم همسفر با گل سرخ، پا به پای صلوات جمعه را می...

🌹 تقدیم ب داداش🌹 ادیب 🌹 سلاام 🙌 پست ناقابلیه تقدیم شما میکنم...

🌹 تقدیم ب همسیاره 🌹 🌹 آقا همایون 🌹 سلاام 🙌 🙌 پست ناقابلی هست...

خسته شدم از بس بخاطر اینکه دل کسی رو نشکونم خودمو کوچک کردمد...

چندپارتی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط