Where did it start???
Where did it start???
باران. هوم خوشمزس
یسنا. اره
تهکوک. این ماییم دیگه
باران. حالا بسه دستتون درد نکنه من ظرفارو میشورم
تهیونگ. منم میام کمک
باران. هرجور راحتی
موقع ظرف شستن
ته. باران
باران. هوم
ته. شما اهل کدوم کشورید اخه اسماتون فرق میکنه
باران. ایران چون اونجا واقعا نمیتونستیم دووم بیاریم با این جامعه
ته. واقعا 😳من عاشق ایرانم
باران. اتفاقا هفته دیگه میخایم با یسنا بریم سر به خانوادمون بزنیم اگر دوست دارین بیاین خدم واستون بلیط میگیرم
ته. واقعا
باران. اوم
ته. مرسی
باران. حالا ول این حرفا
خلاصع یکمم اب بازی کردن و این چیزا
هفته بعد*هیچ ایده ای نداشتم*
یسنا. تو این چند وقت یه حسایی به جونگ کوک پیدا کردم میخام وقتی رسیدیم ایران اعتراف کنم
موقع رسیدن ایران*ته پیش باران نشسته بود کوکم پیش یسنا دخترا هم رو شونه ی پسرا خوابیده یودن اخه 12 ساعت راهه*
کوک. دخترا چرا موهاتون رو پوشوندین چرا حجاب کردین؟؟؟
یسنا. اخه متاسفانه اینجا خیلی قانون های الکی داره
کوک. هوم
باران. خب یسنا من میرم پیش مامان بابام و خواهرم و مادر بزرگم توهم برو پیش داداش و مامان بابات
ته. منو کوکی چیکار کنیم؟؟
باران. ته تو با من بیا کوک توهم با یسنا برو
کوک. اوم چه ایده باحالی*لبخند شیطانی*
باران. زهر مارمولک
خونه یسنا
بابای یسنا=ب ی
مامانش=م ی
داداشش=د ی
خونع. یسنا. با جونگ کوک دم در بودیم بعد در خونه رو زدم مانم وفتی دیدم خشکش زد دوییدم بغلش اونم بغلم کرد یکمم گریه کرد و این چیزا
رفتیم پیش بابام بابام گفت توهم زده ولی دوییدم بغلش دیدم که چقد داداشم بزرگ شده و کراش تر شده اونم بغل کردم و خلاصع این چیزا
ب ی. یسنا این پسره کیه ازدواج کردی؟؟؟
یسنا. نه بابا هم خونه منو بارانه قضیش مفصله
قضیه رو توضیح داد
م ی. که اینطو
کوک. یسنا چرا داداشت اینجوری نگام میکنه؟
یسنا. رگ غیرتش زده بالا*پوزخند*
د ی. یسنا از چی میخندی.؟؟؟
یسنا. اهم هیچی
خلاصه خونه یسنا اینجور گذشت و شام خوردن و خوابیدن تا صبح برن بیرون بگردن
خونع باران.. باباش ب ب
مامانش م ب
اجیش. خ ب
ویو باران رفتم خونه مامانم بهت زده نگام میکرد و اشک ریخت و این چیزا رفتم بابام که از موقعی که من رفتم چقد شکسته شده بود خیلی سنش رفته بود بالا دوییدم بغلش گریه میکردم دیدم یه نفر داره تو اشپز خونه اهنگ گذاشته و ظرف میشوره دیدم خواهرم دوییدم از پشت چشماشو گرفتم وقتی برگشت انقدر همو بغل کردیم و خلاصه از این کارا
م ب. باران معرفی نمیکنید اقارو
باران. این هم خونه گیم عه
تهیونگ. 안녕하세요 김태형입니다 만나서 반가워요
ب ب. هن؟؟؟ فحش داد؟؟ 0
باران. نه گفت کیم تهیونگ هستم خیلی از اشناییتون خوشبختم
م ب. اها خوب چرا این هم خونگیته؟؟؟
باران. قضیه رو میگه
خ ب. اها فقط همین؟؟؟
باران. هوم خوشمزس
یسنا. اره
تهکوک. این ماییم دیگه
باران. حالا بسه دستتون درد نکنه من ظرفارو میشورم
تهیونگ. منم میام کمک
باران. هرجور راحتی
موقع ظرف شستن
ته. باران
باران. هوم
ته. شما اهل کدوم کشورید اخه اسماتون فرق میکنه
باران. ایران چون اونجا واقعا نمیتونستیم دووم بیاریم با این جامعه
ته. واقعا 😳من عاشق ایرانم
باران. اتفاقا هفته دیگه میخایم با یسنا بریم سر به خانوادمون بزنیم اگر دوست دارین بیاین خدم واستون بلیط میگیرم
ته. واقعا
باران. اوم
ته. مرسی
باران. حالا ول این حرفا
خلاصع یکمم اب بازی کردن و این چیزا
هفته بعد*هیچ ایده ای نداشتم*
یسنا. تو این چند وقت یه حسایی به جونگ کوک پیدا کردم میخام وقتی رسیدیم ایران اعتراف کنم
موقع رسیدن ایران*ته پیش باران نشسته بود کوکم پیش یسنا دخترا هم رو شونه ی پسرا خوابیده یودن اخه 12 ساعت راهه*
کوک. دخترا چرا موهاتون رو پوشوندین چرا حجاب کردین؟؟؟
یسنا. اخه متاسفانه اینجا خیلی قانون های الکی داره
کوک. هوم
باران. خب یسنا من میرم پیش مامان بابام و خواهرم و مادر بزرگم توهم برو پیش داداش و مامان بابات
ته. منو کوکی چیکار کنیم؟؟
باران. ته تو با من بیا کوک توهم با یسنا برو
کوک. اوم چه ایده باحالی*لبخند شیطانی*
باران. زهر مارمولک
خونه یسنا
بابای یسنا=ب ی
مامانش=م ی
داداشش=د ی
خونع. یسنا. با جونگ کوک دم در بودیم بعد در خونه رو زدم مانم وفتی دیدم خشکش زد دوییدم بغلش اونم بغلم کرد یکمم گریه کرد و این چیزا
رفتیم پیش بابام بابام گفت توهم زده ولی دوییدم بغلش دیدم که چقد داداشم بزرگ شده و کراش تر شده اونم بغل کردم و خلاصع این چیزا
ب ی. یسنا این پسره کیه ازدواج کردی؟؟؟
یسنا. نه بابا هم خونه منو بارانه قضیش مفصله
قضیه رو توضیح داد
م ی. که اینطو
کوک. یسنا چرا داداشت اینجوری نگام میکنه؟
یسنا. رگ غیرتش زده بالا*پوزخند*
د ی. یسنا از چی میخندی.؟؟؟
یسنا. اهم هیچی
خلاصه خونه یسنا اینجور گذشت و شام خوردن و خوابیدن تا صبح برن بیرون بگردن
خونع باران.. باباش ب ب
مامانش م ب
اجیش. خ ب
ویو باران رفتم خونه مامانم بهت زده نگام میکرد و اشک ریخت و این چیزا رفتم بابام که از موقعی که من رفتم چقد شکسته شده بود خیلی سنش رفته بود بالا دوییدم بغلش گریه میکردم دیدم یه نفر داره تو اشپز خونه اهنگ گذاشته و ظرف میشوره دیدم خواهرم دوییدم از پشت چشماشو گرفتم وقتی برگشت انقدر همو بغل کردیم و خلاصه از این کارا
م ب. باران معرفی نمیکنید اقارو
باران. این هم خونه گیم عه
تهیونگ. 안녕하세요 김태형입니다 만나서 반가워요
ب ب. هن؟؟؟ فحش داد؟؟ 0
باران. نه گفت کیم تهیونگ هستم خیلی از اشناییتون خوشبختم
م ب. اها خوب چرا این هم خونگیته؟؟؟
باران. قضیه رو میگه
خ ب. اها فقط همین؟؟؟
۵.۴k
۰۹ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.