رمان من درد نیستم💔✨
رمان من درد نیستم💔✨
پارت ۲🚶
ا٫ت: ببخشید چیزی گفتید
ان فرد : پرسیدم حالت خوبه
ا٫ت تو ذهنش : من ک ارایش کردم چطور فهمیده حالم بده
ا٫ت لبخندی زد و گف نه خوبم
ان فرد بقلش کرد و گف: میدونم خوب نیستی وانمود نکن ک خوبی
ا٫ت شوکه شد و زد زیر گریه ان فرد جا خورد پشت کمرش رو نوازش کرد و محکم تر بغلش کرد و یهو در اسانسور باز شد زرت رید ب لحظه احساسی همه مردم ک اونجا بودن داشتن با قیافه وادف نگاشون میکردن ا٫ت از بغل ان فرد بیرون امد ( ان فرد مایکی هس دوباره میگم) ان فرد از ا٫ت خداحافظی کرد
ا٫ت: هعی اسمت رو نگفتی (با داد)
ان فرد: مایکی هستممم (با جیغ ،خندتون نگیره خو با جیغ گف😂💔)
از زبون ا٫ت
چقدر مهربون بود و چقدر خون گرم امیدوارم باز هم رو ببینیم صب کن صب کن احساسی نمیشم چون الان میخوام برم خودم رو پرت کنم پس چی الکی الکی امیدوار باشم دکمه رو فشار دادم بعد چند دقیقه رسیدم تبغه اخر خوب کجا بودیم اها ب امید مردن پایین رو نگاه کردم چقدر ارتفاعه خدارشکر من فوبیا ارتفاع ندارم گوشیم رو از کیفم ور داشتم نه من دوستی دارم نه کسی رو پس از کی میخوام خداحافظی کنم بلند بلند خندیدم و همراهش گریه کردم چقدر عالیه خداحافظ زندگی بدرد نخور خواستم بپرم پایین ک صدایی ک از من متنفره رو شنیدم مامانم داداشم و بابام امده بودن از این بهتر نمیشه اینا از کجا منو پیدا کردن
مامانم: ا٫ت صبر کن اگه میخوای بپری بزار برای اخرین بار بزنیمت من و بابات
چقدر عالی میخوان منو بزنه دوباره حرفشون رو گوش نکردم و پریدم پایین چقدر حال میده ههه بلند داد زدم خدافظ زندگی کیرییییی مننن که یکدفعه....
پارت ۲🚶
ا٫ت: ببخشید چیزی گفتید
ان فرد : پرسیدم حالت خوبه
ا٫ت تو ذهنش : من ک ارایش کردم چطور فهمیده حالم بده
ا٫ت لبخندی زد و گف نه خوبم
ان فرد بقلش کرد و گف: میدونم خوب نیستی وانمود نکن ک خوبی
ا٫ت شوکه شد و زد زیر گریه ان فرد جا خورد پشت کمرش رو نوازش کرد و محکم تر بغلش کرد و یهو در اسانسور باز شد زرت رید ب لحظه احساسی همه مردم ک اونجا بودن داشتن با قیافه وادف نگاشون میکردن ا٫ت از بغل ان فرد بیرون امد ( ان فرد مایکی هس دوباره میگم) ان فرد از ا٫ت خداحافظی کرد
ا٫ت: هعی اسمت رو نگفتی (با داد)
ان فرد: مایکی هستممم (با جیغ ،خندتون نگیره خو با جیغ گف😂💔)
از زبون ا٫ت
چقدر مهربون بود و چقدر خون گرم امیدوارم باز هم رو ببینیم صب کن صب کن احساسی نمیشم چون الان میخوام برم خودم رو پرت کنم پس چی الکی الکی امیدوار باشم دکمه رو فشار دادم بعد چند دقیقه رسیدم تبغه اخر خوب کجا بودیم اها ب امید مردن پایین رو نگاه کردم چقدر ارتفاعه خدارشکر من فوبیا ارتفاع ندارم گوشیم رو از کیفم ور داشتم نه من دوستی دارم نه کسی رو پس از کی میخوام خداحافظی کنم بلند بلند خندیدم و همراهش گریه کردم چقدر عالیه خداحافظ زندگی بدرد نخور خواستم بپرم پایین ک صدایی ک از من متنفره رو شنیدم مامانم داداشم و بابام امده بودن از این بهتر نمیشه اینا از کجا منو پیدا کردن
مامانم: ا٫ت صبر کن اگه میخوای بپری بزار برای اخرین بار بزنیمت من و بابات
چقدر عالی میخوان منو بزنه دوباره حرفشون رو گوش نکردم و پریدم پایین چقدر حال میده ههه بلند داد زدم خدافظ زندگی کیرییییی مننن که یکدفعه....
۶.۹k
۰۸ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.