بعد چند مین صدای چرخیدن کلید اومد هممون رفتیم سمت میز جنی
بعد چند مین صدای چرخیدن کلید اومد هممون رفتیم سمت میز جنیور وقتی اومد اومد تعجب کرد بعد چند مین شمع هارو روشن کردم که با طرف میز کشیده شد همین که به میز رسید ری چراقارو روشن کرد هممون شروع کردیم به خوندن شعر تولد جنیور اومدو بغلم کرد
جنیور: مرسی خواهر گلم
سوزومه: تولدت مبارک داداش...... راستی کادوت رو ندادیم...... راستش اینو برای مامان بزرگ اماده کرده بودم ولی میدمش به تو
ویو جنیور
بعد از زنگ زدنم رفتم پارک ری اومده بود قضیه رو براش تعریف کردمو گفتم که به دخترا بگه تولد منه و برام جشن بگیرن تا شاید حال و هواش عوض بشه من کیک و لوازم برای تزئین خریدمو دادم دست دخترا بعد از اماده شدن دخترا بهمون پیام دادن رفتیم خونه وقتی چرا قارو روشن کردن تنهاچیزی که منو به خودش جذب کرد سوزومه بود که داشت بالبخند برام شعر میخوند بعد از تموم شدن رفتمو بغلش کردمو ازش تشکر کردم بعد چند ثانیه گفت برات کادو دارم کف کردم کادو ازکجادر اورد اومد جلو یه جعبه مکعبی کادو شده داد جعبه نه زیاد بزرگ بود نه خیلی کوچیک
سوزومه: کادوت رو باز
باز کردم دیدم یه شالگردن
سوزومه: هروقت سردت شد اونو بپیج دور گردنت جوری که با گرم شدنت یاد وجون گرمم شی
جنیور: اوم ممنون
ری: خب بیاین یکم ویسکی بخورین........ سوزی تو که نمیترسی دوباره مست شی
سوزومه: ری ببند در اون سگدونی رو
لیلی: جنیور ظرفیتت چقدر
جنیور: تا حدی هست که مست شدنتو ببینم
سوزومه: شعر گفتنم بلدی تو
امیلی: دفعه پیش یادمه با دو پیک کنار کشیدی
لیلی: امیلی راست میگه اگه ظرفیتت بالاست چرا با دو پیک کنار میکشی
سوزومه: نظرت چیه با ری مسابقه بدی
ری: چرا منو میندازی تو میدون جنگ
سوزومه: ظرفیتت عشق
ری: بعد کی بیاد لاشه های شمارو جم کنه
جنیور: ببینین من گوه خوردم در گوه دونیم رو باز کردم.... مهمانان عزیز مهمونی شروع شد بریم سمت میز
جنیور: مرسی خواهر گلم
سوزومه: تولدت مبارک داداش...... راستی کادوت رو ندادیم...... راستش اینو برای مامان بزرگ اماده کرده بودم ولی میدمش به تو
ویو جنیور
بعد از زنگ زدنم رفتم پارک ری اومده بود قضیه رو براش تعریف کردمو گفتم که به دخترا بگه تولد منه و برام جشن بگیرن تا شاید حال و هواش عوض بشه من کیک و لوازم برای تزئین خریدمو دادم دست دخترا بعد از اماده شدن دخترا بهمون پیام دادن رفتیم خونه وقتی چرا قارو روشن کردن تنهاچیزی که منو به خودش جذب کرد سوزومه بود که داشت بالبخند برام شعر میخوند بعد از تموم شدن رفتمو بغلش کردمو ازش تشکر کردم بعد چند ثانیه گفت برات کادو دارم کف کردم کادو ازکجادر اورد اومد جلو یه جعبه مکعبی کادو شده داد جعبه نه زیاد بزرگ بود نه خیلی کوچیک
سوزومه: کادوت رو باز
باز کردم دیدم یه شالگردن
سوزومه: هروقت سردت شد اونو بپیج دور گردنت جوری که با گرم شدنت یاد وجون گرمم شی
جنیور: اوم ممنون
ری: خب بیاین یکم ویسکی بخورین........ سوزی تو که نمیترسی دوباره مست شی
سوزومه: ری ببند در اون سگدونی رو
لیلی: جنیور ظرفیتت چقدر
جنیور: تا حدی هست که مست شدنتو ببینم
سوزومه: شعر گفتنم بلدی تو
امیلی: دفعه پیش یادمه با دو پیک کنار کشیدی
لیلی: امیلی راست میگه اگه ظرفیتت بالاست چرا با دو پیک کنار میکشی
سوزومه: نظرت چیه با ری مسابقه بدی
ری: چرا منو میندازی تو میدون جنگ
سوزومه: ظرفیتت عشق
ری: بعد کی بیاد لاشه های شمارو جم کنه
جنیور: ببینین من گوه خوردم در گوه دونیم رو باز کردم.... مهمانان عزیز مهمونی شروع شد بریم سمت میز
۵۹
۳۰ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.