امیلی: همین الان رفت دفتر...... چطور

امیلی: همین الان رفت دفتر...... چطور
سوزومه: باهاش کار داشتم
لیلی: عا اومد
رفتم سمتش
سوزومه: های
سوفیا:سلام خوبی
سوزومه: ممنون.... راستی جزوه هاتو برای چند روز میدی
سوفیا: اوه بله....... برات فلش ویس هم اماده کردم از درسا عقب نمونی
سوزومه: واو مرسی
سوفیا: چیزی نیست که....... تایم اخر بیا بهت بدم
سوزومه: عشقی... بعدا میبینمت
رفتم پیش دخترا
امیلی: با مبصر چیکار داشتی
سوزومه: هیچی فقط جزوه این چند روز رو ازش گرفتم
لیلی: تو با این که نبودی به فکر جزوه هایی منی که بودم حوصله نوشتن ندارم
امیلی: خودتو با خرخون کلاس مقایسه میکنه
لیلی: ری اومد
ری: های گایز
سوزومه: های بیبی
لیلی: هییی من یدفعه هوس مسافرت کردم
ری: دوماه دیگه تعطیلات تابستونیه
لیلی: اووو تا دوماه
امیلی: نظرتون چیه امروز بریم
لیلی: موافقم
ری: فرقی نمیکنه
سوزومه: اوو نه برای امروز نمیشه فردا بریم
ری: خبریه؟
سوزومه: اره با دنیل قرار دارم
لیلی و امیلی: اووووو
لیلی: نه واقعا نظرت جدیه
امیلی: پس میزاریم برای فردا..... اینجوری بهتره اماده تر میشیم
سوزومه: به جنیورم بگم؟
ری:اره.. بگو بیاد
لیلی: اینجوری ری هم با همجنسای خودش اشنا میشه
ری: نسکافه شدنو از کی اموختی
سوزومه: بس کنین ....... باشه بهش میگم
ری: منم کارای شرکتو برای فردا سبک تر میکنم
لیلی: اوکی پس شد برای فردا
سوزومه: حالا کجا بریم
امیلی: گلدن گیت خوبه
ری: نیو یورک تا سانفرانسیسکو بیشتر از نصف روز راه
سوزومه: کجا بریم پس