میان آغوشهای نا امن

میانِ آغوش‌های نا اَمن،
دنبال امنیت می گردی !
کمی بایست ...
خود را در آغوش بکش ...
تا زمین کمی آهسته‌تر بچرخد،
تا سرگیجه‌ات کمتر شَود،
شاید دیگر نیازی نباشد
خود را به آغوشِ کسی بیاویزی !

تو هیچ وقت منتظر خودت نبودی
تا خود را در آغوش نکشی،
آغوشِ تونیز برای
کسی اَمن نخواهد شد !

کمی بایست،
خود را در آغوش بکش ...
دیدگاه ها (۱)

چشمهای تو جور دیگریست...آدم هوس می کند «دوستت دارم» بگوید!

ای یاد تو تسبیح زبان و لب مناندیشهٔ تو مونس روز و شب منای دو...

شهامت می‌خواهددوست داشتن کسی کههیچوقتهیچ زمانسهم تو نخواهد ش...

تنهایت می گذارد، تو می مانی و یک ردپاگرمای دست هایت می رود، ...

تک پارتی درخواستی

قهوه های جاویدان ☕ قسمت ۹ از آخرین باری که با او دعوا کرده ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط