پاک کردن

«پاک کردن»

گاهی فرقی نمی‌کند
پنجره‌ی اتاق‌خواب
رو به آتش‌بازیِ شبانه‌ی «ایفل» باز شود،
یا برج دِیلاقی 
که کله‌ی مضحکش را
در ابرهای اسیدیِ «تهران» فرو برده.

بالشت را که با دل‌برت شریک شوی
«اکتاویو پاز» هم 
با همان چشم‌های کور شده‌اش خواهد دید
آن اتاق خواب،
مرکزِ جهان می‌شود.

فرقی نمی‌کند گاهی
در اتاقِ آشنای خود از خواب بیدار شوی
یا سلولی که دیوارهایش
بیش از تمامِ لغت‌نامه‌ی دهخدا
کلمه بر خود داشته باشند.
وقتی که دیوارهایی نامرئی 
مدام حبسی بودنت را به تو یاد آور می‌شوند
و نوری که از درزِ کِرکِره‌ها می‌تابد
لباسِ راه راهِ زندانیان را
به تو می‌پوشاند
تا مجرم بودنِ خود را از خاطر نبری.

تو شعر می‌نویسی 
پس مجرمی
و باید خو کنی 
به دروغ‌های شاخ دارِ گربه‌ای
که تنها 
به آسه رفتنِ موش‌ها ایمان دارد
و اجازه بدهی
تصویرت را مانندِ کیف‌قاپ‌ها
در رسانه‌های عمومی منتشر کنند.
مجرمی و نمی‌توانی با کنترلِ تلویزیونت
مجریِ اخبار را
از دروغ‌ گفتن بازداری،
یا چهره‌ی شطرنجی شده‌ات را
از برنامه‌ای که سازندگانش هنوز
دنبالِ قاتلانِ «بروسلی» می‌گردند
پاک کنی.

بعضی چیزها به سادگی پاک نمی‌شوند،
مثلِ میزی که «قذافی»
بر آن شام خورده،
لیوانی که جای انگشت‌های «نتانیاهو» بر آن مانده،
یا سبزی خوردنی که میوه فروش
در «کیهان» پیچیده باشدش.

باید بی‌خیالِ پاک کردنشان شوی.
باید بنشینی و قاه قاه گریه کنی
به ریشِ نداشته‌ی این مجری
که عجیب شبیهِ «جری لوییس» است
و تُک زبانی از هیولایی حرف می‌زند
به نامِ تو.
بی‌خبر از آن که
این آبِ گل آلودِ بی‌ماهی
سال‌هاست
از سرت گذشته است. //

یغما گلرویی
دیدگاه ها (۱)

عشق را بی معرفت معنا مکن...

«شهزاد»شهزادِ پشتِ پنجره‌ی قصرِ آهنی!آهنگِ دل‌برانه‌ی ممنوعه...

«ترانه ی سکوت»خالی ام، خالی از آواز، خالی از جرأت پرواز.ای غ...

توجیح چیست

بخاطر چی می گم کمپ

من ادعا دارم تو این مسئله !!!که یکی از توانایی های جدیم تشخی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط