《مدرسه رویایی》
مدرسه رویایی
پارت آخر
**ا.ت:** (با یه صدای لرزون و لبخند) «جیمین... منم دوستت دارم.»
**جیمین:** (چشماش درخشید) «واقعاً؟ یعنی... یعنی باهام... قرار میذاری؟»
**ا.ت:** «آره، با کمال میل!»
اون لحظه، جیمین یه لبخند پهن زد که تا حالا ازش ندیده بودم. کل دنیا انگار روشن شده بود .
جونگ کوک و میا، که معلوم بود پشت دیوار قایم شده بودن و به حرف های ما گوش میدادن، سریع پریدن بیرون و شروع کردن به دست زدن!
**میا:** «بالاخره! آخیش! چقدر باید صبر میکردیم؟»
**جونگ کوک:** «باید یه جشن بگیریم! مبارک باشه!»
جیمین دست منو گرفت و منو به خودش نزدیک کرد و بوسه ای پر از عشق رو اغاز کرد .و بلاخره جیمین عشق زندگی من شد، اون لبخند آرامشبخش و مهربونش حالا فقط برای من بود و این بهترین حس دنیا بود.
---
داستان به خوبی و خوشی تموم شد و ا.ت و جیمین بالاخره با کمک جونگ کوک و میا، در یک رابطه عاشقانه قرار گرفتن.
#پایان
☆امیدوارم که خوشتون اومده باشه ☆
❤️مرسی از این که حمایتم کردید قشنگا❤️
پارت آخر
**ا.ت:** (با یه صدای لرزون و لبخند) «جیمین... منم دوستت دارم.»
**جیمین:** (چشماش درخشید) «واقعاً؟ یعنی... یعنی باهام... قرار میذاری؟»
**ا.ت:** «آره، با کمال میل!»
اون لحظه، جیمین یه لبخند پهن زد که تا حالا ازش ندیده بودم. کل دنیا انگار روشن شده بود .
جونگ کوک و میا، که معلوم بود پشت دیوار قایم شده بودن و به حرف های ما گوش میدادن، سریع پریدن بیرون و شروع کردن به دست زدن!
**میا:** «بالاخره! آخیش! چقدر باید صبر میکردیم؟»
**جونگ کوک:** «باید یه جشن بگیریم! مبارک باشه!»
جیمین دست منو گرفت و منو به خودش نزدیک کرد و بوسه ای پر از عشق رو اغاز کرد .و بلاخره جیمین عشق زندگی من شد، اون لبخند آرامشبخش و مهربونش حالا فقط برای من بود و این بهترین حس دنیا بود.
---
داستان به خوبی و خوشی تموم شد و ا.ت و جیمین بالاخره با کمک جونگ کوک و میا، در یک رابطه عاشقانه قرار گرفتن.
#پایان
☆امیدوارم که خوشتون اومده باشه ☆
❤️مرسی از این که حمایتم کردید قشنگا❤️
- ۱۹۲
- ۲۴ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط