برای من

برای من
کمی از دست هایت را بفرست
حالم بد است
دیوار ها
تعادل شان را
از دست داده اند
همیشه فرصت افتادن هست
همیشه فرصت در خاک غلت زدن
همیشه فرصت در جوی پر لجن دراز شدن
همیشه فرصت مردن
همیشه فرصت کمی از دست های تو اما برای من
چقدر کم است




#حافظ_موسوی
دیدگاه ها (۱)

مثل کودکان خیابانی سر چهار راه ها منتظرت می ایستم ؛با دستمال...

جاده‌ی موی تو پر پیچ تر از آنی بودکه منِ ناشیِ بیچاره در آن ...

باید کوه شویمهیچ کس برایِ خاطر ِ خاطرجمعی ِ مااز شانه هایش ن...

دلتنگمنه برای تودلم برای خودم تنگ شده . . .برای مَنِ کنار تو...

گیر کردن آکازا و دوما تو آسانسور:آسانسور قدیمی ساختمان ناگها...

boundary of the flamespart 3اما انگار چیزی تغییر کرده بود.ن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط