گیر کردن آکازا و دوما تو آسانسور

گیر کردن آکازا و دوما تو آسانسور:


آسانسور قدیمی ساختمان ناگهان بین طبقات گیر کرد. چراغ‌ها کم‌نور شدند و سکوت سنگینی فضا را پر کرد.

- دوما (با خنده‌ی آرام): «خب، انگار سرنوشت خواسته ما دو تا تنها بمونیم.»
- آکازا (با اخم): «این فقط یک خرابی مکانیکی‌ست، نه سرنوشت.»

دوما نزدیک‌تر شد و با شیطنت گفت:
- دوما: «ولی نگاه کن، هیچ راه فراری نیست... فقط من و تو.»

آکازا سعی کرد جدی بماند، اما فاصله‌ی نزدیک باعث شد کمی سرخ شود.
- آکازا: «تو همیشه دنبال مسخره‌بازی هستی... ولی نمی‌دونم چرا الان حس نمی‌کنم بد باشه.»

دوما با خنده سرش را به دیوار آسانسور تکیه داد و آرام گفت:
- دوما: «شاید این بهترین فرصت باشه که بفهمیم دشمنی همیشه جواب نیست.»

آکازا لحظه‌ای سکوت کرد، بعد با صدایی آرام‌تر از همیشه گفت:
- آکازا: «باشه... ولی فقط همین یک‌بار.»

چراغ آسانسور دوباره روشن شد و دستگاه به حرکت افتاد، اما آن لحظه کوتاه باعث شد رابطه‌شان رنگی تازه بگیرد.
دیدگاه ها (۱)

چه شیپی رو تو شیطان کش دوست دارید؟

🍵کاسپلی کاراکو🍵

چه در قلعه بی نهایت میگذرد ۴ :بازیگران نمایش- دوما نقش کارگر...

چه در قلعه بی نهایت میگذرد ۳ :- دوما با خنده‌های معروفش گفت:...

یک روز، چشم باز می کنی و می بینی عزیز ترین آدمِ زندگی ات ، د...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط