ایدلانه سیاه پارته شیش

ایدلانه سیاه ( پارته شیش )
وقتی ران نشست با خیاله راحت صندلیو دادم عقب و چشمامو روهم گذاشتم که کوکو یهو داد زد پیاده شید رسیدیم یعنی چی خوب من هنوز نخوابیده بودم قیده خوابو زدم یه قرص خوردم و از ماشین زدم بیرون که با یه جمعت بزرگ مواجه شدم هرجوری که میشد بلخره از بینشون رد شدیم و وارده عکاسی شدیم بهمون گفتن امروز یکم کلاسیک تر عکس میگیرم پس مجبور شدیم لباسامونو عوض کنیم لباسارم عوض کردیم لوکیشن سمته یه روستایه شلوغ و قدیمی بود دو ساعتی تو راه بودیم که باعث شد لبخنده رضایتی بزنم چون میتونستم اونجا بخوابم

کوکو: زیاد امید وار نشو نیم ساعتت میرسیم

سانزو: بابا من کسره خواب دارم

کوکو: حرف نباشه که با همین پشته دست میزنم تو دهنت به خدا

بیخیال اون زود تر از بقیه رفتم تو ماشین و خوابم برد

ویو: ریندو

وقتی رفتیم تا سوار شیم فکر نمیکردم سانزوام اونجا باشه وقتی نشستم دید خوابش برده اروم سرشو ناز کردم و کم کم منم چشام سنگین شد روم افتاد روش و کلا به طرفش خم شدم و داشت خوابم میبرد وقتی چشمامو باز کردم دیدم تو یه خونه یه قدیمیمونم جلویه اینه رفتم و با خوده هفت سالم مواجه شدم زیاد تعجب نکردم چون این اتفاق زیاد میوفتاد برام با صدایه مادرم رفتم تو اشپز خونه و مشغوله غذا خوردن شدم که...
دیدگاه ها (۲)

فقط کمی گرم تر ( پارته دو ) ازش حسه خوبی نمیگرفتم کلا دوس دع...

یلداتون پیشا پیش مبارکفردا رو احتمالا احتمالا پارت ندم ولی پ...

دارم برقصم باهاشاااااولی زیادی از من دوره (:

مغزم سره جلسه امتحان درحالی که ازش کمک میخوام

پارت هدیهپارت چهارم خدایی این کی بود؟اصلا ولش رفتم تو مامانم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط