مغفل وار پنداری تو عاشق را

مُغَفّل وار پنداری تو عاشق را،
ولیکن او 
به هر دم پرده می‌سوزد ز آتش ‌های هوشیاری 

لباسِ خویش می‌درّد، 
قبای جِسم می‌سوزد 
که تا وقتِ کنارِ دوست، باشد از همه عاری ...

به غیر دوست هر چِش هست، طرّاران همی دزدند 
به معنی کرده او زین فعل 
بر طرّار، 
طرّاری ...

که تا خلوت کند زیشان، 
کند مشغول ایشان را 
بگیرد خانۀ تَجرید و خلوت را به عیّاری ...


"مولانا "
دیدگاه ها (۱)

میخواهم همین را بگویم که روزی ماهم از پس این‌مسیر طولانی برم...

نمیشه .به هر دری که بزنی باز نمیشه .یوقتایی هست که با خدات خ...

میدونی فرق دیدن با نفس کشیدن چیه ؟ گمون نمیکنم تاحالا کسی به...

شاملو وقتی میخواست ایدا رو صدا بزنه ، میگفت : ( آیدا باقی ع...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط