سه سال واسم حبس بریدن

سه سال واسم حبس بریدن!
اون هم به خاطر کارهای سینمایی؛
اون زمان من نه نویسنده بودم، نه کارگردان، فقط مسئول تجهیزات و برق رسانی سینما بودم.
گاهی وقت ها حین پخش بعضی فیلم ها حس می کردم لازم نیست بیننده اون ها را تا آخر ببینه.
واسه همین برق سینما را قطع می کردم و اون ها با یک داستان نیمه کاره می رفتن خونشون، واقعیت اینه که یک داستان نیمه کاره خیلی بهتر از یه پایان مسخره است.
بعد از اینکه از زندان آزاد شدم ازم پرسیدن، آیا باز هم می خوام این کار را ادامه بدم؟
گفتم البته! هیچ چیز بهتر از یه از برق کشیدن به موقع نیست...
حتی اگه می تونستم رابطه های عشقی را هم به موقع از برق می کشیدم، اون وقت همه با یک داستان نیمه کاره قشنگ می رفتن خونه هاشون!

📚 کتاب قهوه سرد آقای نویسنده
#روزبه_معین
دیدگاه ها (۷)

‌سال سوم دانشگاه بودم چهار بار درس شیمی رو رد شده بودم انقدر...

درسته،من تاریخ خوندم اما توی یه کلینیک دندانپزشکی که اسمش 'آ...

ایستگاه امام خمینی بودم، تو شلوغ پلوغیه آدماچهره ی معصوم یه ...

روی کاناپه ولو شده بودم و داشتم بوی قهوه ی کهنه که داغ شده ب...

پارت ۲ شما در مای هیرو اکادمی

رمان

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط