فیک کوک( عشق من) پارت ۹
از زبان جونگ کوک :
وقتی رفت یاد حرفش افتادم که گفت« من فردا رو مال تو میشم » خیلی خوشحال شدم پس این حرفش یعنی فردارو مثل دوست دخترم باهاش رفتار کنم ؟ آره میکنم
از زبان ا/ت:
رسیدم خونه با کلید در رو باز کردم و رفتم داخل رفتم توی اتاقم و روی تختم با همون لباس فرم لم دادم خیلی ذوق داشتم برای فردا . پس یعنی باید فردارو مثل دوست پسرم باهاش رفتار کنم ؟ آره میکنم
( هردو همزمان گفتن) پاشدم از روی تخت تنبلی دیگه بسه باید ناهار بخورم و برای فردا لباس انتخاب کنم
ساعت ۱ شده بود رفتم توی یخچالو دیدم که
ببینم چی داریم برای خودم ناهار درست کنم .واااااییی مگه میشه؟ هیچی نداشتم برای همین زنگ زدم به پیک تا واسم پیتزا بیاره . خیلی وقت بود پیتزا نخورده بودم رفتم روی میز ناهار خوری نشستم میخواستم غذام رو شروع کنم که یاد حرف قدیمی جیان افتادم که میگفت« ا/ت غذا خوردن تو انقدر طول میکشه که من توی مدتی که تو غذا میخوری میتچنم کل خونه رو تمیز تمیز کنم » و بعدش هردومون میخندیدیم
ولی با خودم گفتم که ایندفعه نباید انقدر طول بکشه خیلی سریع میخورم
ساعت ۲و نیم:
آخیش غذام تموم شد خیلی خوشمزه بود به ساعت نگاه کردم دیدم ساعت دو و نیمهههههههه !!!!!!!!!
مثلا میخواستم سریع بخورم سریع بلند شدم جعبه ی پیتزا رو انداختم توی سطل آشغال
و سریع رفتم توی اتاقم ( بچه ها همونطور که اول گفتم ، خوانواده ی ا/ت پولدارن و ا/ت هم یه خیلی لباس داره )
رفتم و کمد بزرگ لباسام رو باز کردم وای انتخاب بینشون واقعا سخته من میخواستم خیلی خوشگل بشم پس سه تا از بهترین لباسام که عاشقشون بودن رو در آوردم و انداختم روی تخت ( بچه ها یک پست دیگه میزارم که عکس لباس های ا/ت توش هست)
سه تاشونو انداختم روی تخت یکیش که دامن دار و بلند بود رنگش سفید بود یکی دیگه تیشرت و شلوار جین بود که کلا آبی بودن
یکی دیگه هم یک نیم تنه ی سفید بود با یک کت جین یاسی روش و یک شلوار جین آبی کلا رنگاش قاطی پاطی بود ولی خیلی خوشگل بود اون سفیده رو گذاشتم کنار اگه اینو بپوشم بقیه فکر میکنن عروس دامادیم اون تیشرت و شلوارم دادم کنار چون نمی خواستم بیرون تیشرتو شلوار بپوشم پس میمونه همین لباس قشنگه ی خودم ......
مرسی که خوندی💜💜💜🤩🤩❣️❣️😘😘😘😘💖💖💖💖🥺🥺🥺💝💝
اگه فالو کنی ، منم برای جبران کار قشنگت بیشتر از نصف پستات رو لایک میکنم و کامنت میزارم 🤟🙃💜😘
وقتی رفت یاد حرفش افتادم که گفت« من فردا رو مال تو میشم » خیلی خوشحال شدم پس این حرفش یعنی فردارو مثل دوست دخترم باهاش رفتار کنم ؟ آره میکنم
از زبان ا/ت:
رسیدم خونه با کلید در رو باز کردم و رفتم داخل رفتم توی اتاقم و روی تختم با همون لباس فرم لم دادم خیلی ذوق داشتم برای فردا . پس یعنی باید فردارو مثل دوست پسرم باهاش رفتار کنم ؟ آره میکنم
( هردو همزمان گفتن) پاشدم از روی تخت تنبلی دیگه بسه باید ناهار بخورم و برای فردا لباس انتخاب کنم
ساعت ۱ شده بود رفتم توی یخچالو دیدم که
ببینم چی داریم برای خودم ناهار درست کنم .واااااییی مگه میشه؟ هیچی نداشتم برای همین زنگ زدم به پیک تا واسم پیتزا بیاره . خیلی وقت بود پیتزا نخورده بودم رفتم روی میز ناهار خوری نشستم میخواستم غذام رو شروع کنم که یاد حرف قدیمی جیان افتادم که میگفت« ا/ت غذا خوردن تو انقدر طول میکشه که من توی مدتی که تو غذا میخوری میتچنم کل خونه رو تمیز تمیز کنم » و بعدش هردومون میخندیدیم
ولی با خودم گفتم که ایندفعه نباید انقدر طول بکشه خیلی سریع میخورم
ساعت ۲و نیم:
آخیش غذام تموم شد خیلی خوشمزه بود به ساعت نگاه کردم دیدم ساعت دو و نیمهههههههه !!!!!!!!!
مثلا میخواستم سریع بخورم سریع بلند شدم جعبه ی پیتزا رو انداختم توی سطل آشغال
و سریع رفتم توی اتاقم ( بچه ها همونطور که اول گفتم ، خوانواده ی ا/ت پولدارن و ا/ت هم یه خیلی لباس داره )
رفتم و کمد بزرگ لباسام رو باز کردم وای انتخاب بینشون واقعا سخته من میخواستم خیلی خوشگل بشم پس سه تا از بهترین لباسام که عاشقشون بودن رو در آوردم و انداختم روی تخت ( بچه ها یک پست دیگه میزارم که عکس لباس های ا/ت توش هست)
سه تاشونو انداختم روی تخت یکیش که دامن دار و بلند بود رنگش سفید بود یکی دیگه تیشرت و شلوار جین بود که کلا آبی بودن
یکی دیگه هم یک نیم تنه ی سفید بود با یک کت جین یاسی روش و یک شلوار جین آبی کلا رنگاش قاطی پاطی بود ولی خیلی خوشگل بود اون سفیده رو گذاشتم کنار اگه اینو بپوشم بقیه فکر میکنن عروس دامادیم اون تیشرت و شلوارم دادم کنار چون نمی خواستم بیرون تیشرتو شلوار بپوشم پس میمونه همین لباس قشنگه ی خودم ......
مرسی که خوندی💜💜💜🤩🤩❣️❣️😘😘😘😘💖💖💖💖🥺🥺🥺💝💝
اگه فالو کنی ، منم برای جبران کار قشنگت بیشتر از نصف پستات رو لایک میکنم و کامنت میزارم 🤟🙃💜😘
۳.۰k
۰۹ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.