بو مکنم زباترن گل زرد جهان را

بو مي‌کنم زيباترين گلِ زرد جهان را
و لبخند مي‌زنم !
انسان غاري است که
ارواح هزار موجود را
بر شياره‌هاي کهنه ي روح خود
آويزان کرده است ...
حسين پناهي
دیدگاه ها (۱)

نگاهت آنقدر عمیق بود که اگر هرگز شنا کردن را یاد نمیگرفتم در...

در کنار اسمان های مه الود اینجا کسی حتی نمیتواند فکر کند به ...

گِرد آن خانه بگردم که در او خلوتِ توست...وحشی بافقی

زمانی که رفتی مرا باخود بردیبعد از تو همیشه از خودم میپرسم:م...

وانشات اینوماکی//پارت ۶

داستان نویسی پارت ۱فصل ۱: فرار در شب بارانیباران سیل‌آسا بر ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط